آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 176 177 178 179 180  ... 
فرزاد
/farzād/
(در قدیم) با فر و شکوه زاده شده، زاده‌ی با فر و شکوه و عظمت.
فرزام
/farzām/
(در قدیم) لایق، در خور، شایسته، سزاوار.
فرزان
/farzān/
1- (در قدیم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حکیم؛ 3- دانش؛ 4- استواری.
فرزانه
/farzāne/
دارای خِرَد و پختگی، خِرَدمند، دانا.
فرزین
/farzin/
1- (= فرزان)، فروزان؛ 2- مهره‌ی وزیر در صفحه‌ شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام مکانی در کرمان.
فَرساد
/farsād/
(دساتیر) 1- حکیم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختی (توت)، [از برساخته‌های دساتیر ـ برهان چ. معین].
فرشته
/ferešte/
1- (در ادیان) موجودی آسمانی، عاقل، برتر از انسان و غیر قابل رؤیت که مأمور اجرای اوامر خداوند است و مرتکب گناه نمی‌شود، مَلَک؛ 2- (به مجاز) شخص دارای اخلاق یا رفتار بسیار نیک و پسندیده؛ 3- (به مجاز) دختر یا زن مهربان و زیبا.
فرشید
/faršid/
1- (مخفف فرشیدورد)، فرشیدورد؛ 2- شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان.
فرشیده
/faršide/
(فرشید + ه (پسوند نسبت))، منسوب به فرشید، فرشید.
فُرصت
/forsat/
(عربی) 1- وقت مناسب برای انجام کاری؛ زمان و وقت؛ 2- (اَعلام) فرصت شیرازی: [1271-1339 قمری]، متخلص به فرصت، ادیب، شاعر، موسیقیدان و نقاش ایرانی عصر قاجار، مؤلف اشکال المیزان در منطق، آثار عجم در تاریخ، بحورالالحان در موسیقی آوازی و دیوان اشعار.
... 176 177 178 179 180  ...