آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
فَرید
/farid/
(عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.
فَریدا
/faridā/
(عربی ـ فارسی) (فرید + ا (پسوند نسبت))، منسوب به فرید، فرید.
فریدالدین
/faridoddin/
(عربی) 1- یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دینورزی؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به عطّار نیشابوری: [حدود 540-618 قمری] نویسنده، شاعر و عارف ایرانی، مؤلف تذکرةالاولیا، در شرح حال بزرگان صوفیه و منظومههای منطقالطیر، الهی نامه، اسرارنامه، خسرونامه، مصیبنامه و دیوان شعر؛ 2) فریدالدین دهلوی: [قرن 8 هجری] از عارفان هند، معروف به شِکر گنج، استاد و خویشاوند نظامالدین اولیا.
فریدخت
/fari doxt/
(فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + دخت = دختر)، 1- دختر خجسته و مبارک؛ 2- دختر باشکوه و شکوهمند.
فریدرضا
/f.-rezā/
(عربی) از نامهای مرکب، فرید و رضا.
فریده
/faride/
(عربی) (مؤنث فرید)، فرید.
فریدون
/fereydun/
1- به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»؛ 2- (اَعلام) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسلهی پیشدادی به شمار رفته است. کاوه پس از پیروزی قیام خود او را به پادشاهی برگزید. فریدون پس از 500 سال پادشاهی، قلمرو خود را میان پسرانش ایرج، سلم و تور قسمت کرد. [تفسیر معنای فریدون (سه ایدون یا سه اینچنین) مربوط به دورانی است که در آن آریائیان به سه شاخه تقسیم گردیدند].
فریسا
/farisā/
(فری = شگفت انگیز، عجیب + سا (پسوند شباهت))، 1- مانند فری، شبیه به فری؛ 2- (به مجاز) عجیب و شگفت انگیز (از حیث زیبایی).
فریما
/farimā/
(= فریبا)، فریبا.
فریمان
/farimān/
(فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + مان/من= اندیشه و فکر)؛ 1- دارای اندیشهی خجسته، مبارک و با شکوه؛ 2- (به مجاز) خیراندیش و نیک اندیش؛ 3- (اَعلام) 1) رودخانهای فصلی، در استان خراسان به طول 44 کیلومتر، که از شهرستان فریمان سرچشمه می گیرد و پس از عبور از روستاهای آن، در 11 کیلومتری جنوب فریمان به سد فریمان میریزد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان خراسان رضوی.