آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 86 87 88 89 90  ... 
دانیال
/dāniyāl/
(عبری) 1- قضاوت خدا، یا خدا حاکم من است؛ 2-(اَعلام) یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی‌اسرائیل [زنده در 547 پیش از میلاد] که در روایات اسلامی مخترع «رمل» به شمار می‌رود. در سال 605 پیش از میلاد به اسارت به بابل برده شد در آنجا به خاطر پیشگویی‌هایی که کرد شهرت و قدرت یافت.
داور
/dāvar/
1- حَکَم؛ 2- (در حقوق) قاضی؛ 3- (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم.
داوود
/dāvud/
(عبری) 1- محبوب؛ 2- (اَعلام) شاه عبرانیان [حدود 1012پیش از میلاد ـ حدود 972 پیش از میلاد] که شاعر و پیغمبر بود و در جوانی به شبانی پرداخت. به خاطر آواز خوش و نواختن بربط مورد توجه شائول قرار گرفت. پس از کشته شدن او به سلطنت رسید و پایتخت را به اورشلیم برد. کتاب مزامیر که مشحون از الهامات غنایی است از او به جا مانده است.
داوودرضا
/d.-rezā/
(عبری ـ عربی) از نام های مرکب، ← داوود و رضا.
دایانا
/dāyānā/
(دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ ( نا)) 1- به معنی مثل زر سرخ؛ 2- (به مجاز) زیبا روی.
دُرافشان
/dor afšān/
(عربی ـ فارسی) 1- آن که مروارید می‌افشاند؛ 2- (به مجاز) بخشنده؛ 3- (به مجاز) دارای فصاحت و زیبایی؛ 4- باران ریز.
درخشان
/de(a)raxšān/
1- دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده؛ 2- (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز.
درخشنده
/de(a)raxšande/
(صفت فاعلی از درخشیدن)، 1- دارای درخشش و تلألؤ؛ 2-روشن و تابان.
دُردانه
/dor dāne/
(عربی ـ فارسی) 1- (به مجاز) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ 2- (به مجاز) نیز فرزند بسیار گرامی.
دُرسا
/dorsā/
(عربی ـ فارسی) (دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت))، 1- شبیه به دُر؛ 2- (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.
... 86 87 88 89 90  ...