آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 51 52 53 54 55  ... 
بِهنیا
/behniyā/
نیک نژاد، دارای اصل و نسب، اصیل، شریف.
بِهکام
/behkām/
(به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده؛ بهترین کامروا.
بِهی
/behi/
(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیک‌بختی، سعادت. [این کلمه چنانچه بَهی /bahi/ تلفظ شود به معنی زیبا، نیکو و خوب است].
بِهیاد
/behyād/
(به + یاد) 1- دارنده‌ی بهترین یاد؛ 2- (به مجاز) کسی که از او به نیکی یاد می‌کنند.
بِهین
/behin/
(صفت عالیِ واژه‌های بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیده‌ترین.
بِهینا
/behinā/
(بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین، ( بهین.
بِهیه
/behiye/
(عربی) 1- تابان، روشن؛ 2- فاخر، شکوه‌مند.
بوستان
/bustān/
1- بُستان، باغ و گلزار؛ 2- (در ادبیات فارسی) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل بر حکایت های کوتاه، از سعدی شیرازی.
بَکتاش
/baktāš/
(ترکی) (در قدیم) 1- فرمانده‌ی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه.
بی‌نظیر
/bi nazir/
(فارسی ـ عربی) بی‌مانند، بی‌همتا.
... 51 52 53 54 55  ...