آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 181 182 183 184 185  ... 
فوزیه
/fuziye/
(عربی) زن پیروز در هر کار و امری، رستگار و موفق.
فوژان
/fužān/
فریاد، آه و بانگ بلند.
فیاض
/fayyāz/
(عربی) 1- (در قدیم) جوانمرد و بخشنده؛ 2- دارای آثارِ مفید، پر برکت.
فیروز
/firuz/
(معرب ـ فارسی) 1- پیروز؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] از ایرانیان یمن، والی صنعا در زمان معاویه، که نوشته‌اند در زمان پیامبر اسلام(ص) به مدینه رفت و مسلمان شد، پس از آن به یمن بازگشت و در زمان عمر به مصر رفت.
فیروزه
/firuze/
(معرب) 1- پیروزه؛ 2- نوعی کانی قیمتی حاوی مس و فسفر، دارای رنگ آبی یا سبز که در جواهر سازی به کار می‌رود؛ 3- گُهری گران‌بها و آسمانی رنگ. [فیروزه در پهلوی، Pirojak و معرب آن «فیروزج» است. نام آن به فارسی به معنیِ نصر (پیروزی) است و به همین جهت آن را «حجرالغلبه» گویند و «حجرالعین» هم نامند، زیرا دفع شراز دارنده‌ی خویش می‌کند و مشهور است که صاعقه را نیز دفع می‌کند. (از حاشیه‌ی برهان، به اهتمام دکتر معین ص439].
فِیصل
/feysal/
(عربی) 1- حاکم، قاضی، داور، جدا کردن حق از باطل؛ 2- داوری؛ 3- شمشیر بران.
فیض‌الله
/feyzollāh/
(عربی) بخشش و عطای خدا.
فیض‌محمّد
/f.-mohammad/
(عربی) از نام‌های مرکب، ( فیض و محمّد.
قائد
/qā’ed/
(عربی) 1- آن که جمعی از مردم را رهبری می‌کند، رهبر، پیش‌رو، پیشوا؛ 2- (در قدیم) رئیس قافله، کاروان سالار؛ 3- (در قدیم) (در نجوم) نام ستاره‌ای در انتهای دُم صورت فلکی دُب اکبر.
قائم
/qā’em/
(عربی) 1- ایستاده، به حالت عمودی قرار گرفته؛ 2- (در ادیان) لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)؛ 3- (در قدیم) اقامه کننده‌ی حق، برپادارنده‌ی دین؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفه‌ی فاطمی مغرب [322-334 قمری]، لشکر کشی او به کرانه‌های فرانسه، ایتالیا و اسکندریه توفیقی نداشت؛ 2) خلیفه‌ی عباسی [422-467 قمری]، که در زمان او بساسیری در بغداد قیام کرد. طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه به بغداد رفت و قیام را سرکوب کرد [450 هجری].
... 181 182 183 184 185  ...