آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
حدیثه
/hadise/
(عربی) (در قدیم) امروزی، جدید، نو.
حَدیقه
/hadiqe/
(عربی) (در قدیم) باغ.
حُر
/hor(r)/
(عربی) 1- آزاد؛ 2- (در قدیم) دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده؛ 3- (اَعلام) 1) حُر ابن یزید (ریاحی) [قرن اول هجری] سردار و جنگجوی عرب، که در هنگام عزیمت امام حسین(ع) به کوفه، با هزار سوار راه او را بست، ولی در روز عاشورا از همکاری با سپاه کوفه خودداری کرد، به یاری امام حسین (ع) شتافت و در جنگ شهید شد؛ 2) حُر عاملی (محمّد ابن حسن) [1033-1104 قمری] فقیه شیعی لبنانی که در ایران اقامت گزید. از آثار اوست: اَمل الآمِل و وسایل الشیعه، هر دو به عربی، که دومی از کتابهای مهم فقهی است.
حُرمت
/hormat/
(عربی) 1- احترام؛ 2- (در قدیم) اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، دوری از زشتیها و به جای آوردن حقوق که رعایت آنها واجب دانسته شده است.
حریر
/harir/
(عربی) 1- ابریشم؛ 2- نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک؛ 3- پیله ی ابریشم که در حرارت زیاد، کّرمِ درون آن کشته شده باشد؛ 4- (در قدیم) نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک که از آن برای نوشتن نامه استفاده می کردند؛ 5- به عنوان نماد هر چیزِ نرم و لطیف.
حُریه
/horriye/
(عربی) (=حُره)، حُره.
حِسام
/hesām/
(عربی) (در قدیم) شمشیر تیز و برنده.
حِسامالدین
/hesāmoddin/
(عربی) 1- (در قدیم) شمشیر دین؛ 2- (اَعلام) 1) حسامالدین چلبی: [622-683 قمری] صوفی اهل آسیای صغیر، از تبار ایرانی (مردم ارومیه)، مرید، شاگرد، دوست و جانشین مولوی، که مثنوی مولوی به خواهش و بنام او سروده شده است؛ 2) حسامالدین خلیل: اتابک لر کوچک [قرن 7 هجری] که به دست سردار خلیفهی بغداد کشته شد و جسدش را سوزاندند؛ 3) حسامالدین علی: از شاهان آل شنسب، که نظامی عروضی [در سال 550 هجری] چهارمقاله را به نام او نوشته است؛ 4) حسامالدین عمر: اتابک لر کوچک [693 هجری]، که بر اثر مخالفت امیران جایش را به صمصامالدین محمود داد و با او در حکومت شریک شد. در سال 695 هجری به فرمان غازان خان کشته شد.
حِسان
/hesān/
(عربی) 1- بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی؛ 2- (اَعلام) حسان ابن ثابت [قرن اول هجری] شاعر عرب ملقب به «شاعر پیامبر» بعدها از هواداران معاویه شد.
حِسانه
/hesāne/
(عربی) 1- زن بسیار نیکو؛ 2- (اَعلام) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری (س) است.