آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 56 57 58 59 60  ... 
پریان
/pariyān/
1- منسوب به پری؛ 2- فرشتگان؛ 3- (به مجاز) زیبا.
پریدخت
/p.-doxt/
(پری + دخت = دختر)، 1- دختر پری چهره؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
پَریسا
/parisā/
(پری + سا (پسوند شباهت))، 1- زیبا مانند پری؛ 2- (در قدیم) (در فرهنگ عوام) پری خوان.
پَریسان
/parisān/
(پری + سان ( پسوند شباهت))، 1- چون پری؛ 2- کنایه از زیبا روی است.
پَرینا
/parinā/
(واژه مرکب از پر = نرمی و لطافت + ین نسبت + الف اسم ساز) به معنای «به نرمی و لطافت پر».
پرینوش
/parinuš/
[پری = موجود زیبا و نیکوکار نامرئی؛ (به مجاز) زیبارو و دارای اندام ظریف + نوش = بی مرگی، جاوید] 1- پری روی جاوید و بی مرگ؛ 2- زیباروی و پری پیکر همیشگی.
پَریوش
/parivāš/
(پری + وش (پسوند شباهت))، مانند پری در زیبایی.
پِژمان
/pežmān/
1- (در قدیم) غمگین، دل‌تنگ، نا امید؛ 2- (اَعلام) پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و شاعر معاصر.
پِژواک
/pežvāk/
1- (در فیزیک) صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است؛ 2- (اَعلام) شهرتِ عبدالرّحمان پژواک شاعر، نویسنده و سیاستمدار معاصر افغانی.
پَشوتن
/pašutan/
1- فداکار؛ 2- (در اوستایی، pesho tanu) به معنی محکوم تن؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت در روز رستاخیز، بر اساس روایت های زرتشتی. زرتشت از اهورامزدا برایش عمر جاودانی خواست.
... 56 57 58 59 60  ...