آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 201 202 203 204 205  ... 
لقمان
/loqmān/
(عربی) 1- (اَعلام) 1) سوره‌ی سی و یکم از قرآن کریم دارای سی و چهار آیه؛ 2) شخصی که در قرآن از او به صورت مردی فرزانه یاد شده که فرزند خود را به خداپرستی و رفتار خوب پند می‌دهد و در ادبیات دوره‌ی اسلامی شهرت یافته است.
لمیا
/lamyā/
(عربی، لمیاء) (مؤنث المی)، 1- زن گندمگون لب؛ 2- (اَعلام) نام یکی از زنان محدثه در اسلام.
لَمیعه
/lami‛e/
(عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.
لَنا
/lanā/
(عربی) نصیب و بهره.
لُهراسب
/lohrāsb/
1- (در اوستایی) به معنی صاحب اسب تندرو؛ 2- صفتی برای خورشید؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) سومین شاه سلسله‌ی کیانی، که کیخسرو او را به جانشینی خود برگزید. او آتشکده‌ی آذر برزین را بنیان نهاد، 120 سال پادشاهی کرد و به دست ارجاسپ تورانی کشته شد.
لون
/lon/
(عربی، لَون) 1- (در قدیم) رنگ؛ 2- (به مجاز) نوع، گونه. [این واژه با نام لون/ leven/ (فِبوس لون) شیمیدان آمریکایی متولد روسیه (1869-1940 میلادی) که به خاطر پژوهش هایش درباره‌ی اسیدهای نوکلئیک و تشکیل نوکلئوتیدها معروف شده، هم نویسه می‌باشد].
لی‌لی
/lili/
(مترادف لالا) لفظی که در جشن‌ها (عروسی‌ها) برای ابراز شادی و انبساط خاطر به صورت مکرر ادا کنند.
لیا
/liyā/
(عبری) 1- (= لیئه)، خسته؛ 2- (اَعلام) دختر بزرگ «لابان» که یعقوبِ پیامبر وی را به همسری قبول کرد.
لَیان
/layān/
1- (در قدیم) درخشان، تابان؛ 2- فروغ آینه و تیغ؛ 3- فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند. [لَیان با واژه‌ی لیان/liyān / هم نویسه است. لیان: شهر قدیمی ایلامی، که آثاری از آن در تپه‌ای در 11 کیلومتری جنوب بوشهر به دست آمده به زبان ایلامی است.]
لَیانا
/layānā/
(لیان + ا (پسوند نسبت))، منسوب به لیان، ب لَیان.1- ، 2- و 3-
... 201 202 203 204 205  ...