آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «د» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
دادمهر
/dād mehr/
1- عدالت دوست؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ.
دادور
/dādvar/
1- (در قدیم) دادگر؛ 2- (به مجاز) قاضی؛ 3- از نام‌های خداوند.
دارا
/dārā/
1- برخوردار از چیزی یا در اختیار دارنده‌ی چیزی، صاحب، مالک، ثروتمند؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) خداوند؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) آخرین شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، پسر و جانشین داراب و برادر اسکندر، چون اسکندر از پرداخت خراج مقرر به دارا خودداری کرد، میانشان جنگ در گرفت، دارا شکست خورد و در حین فرار به دست دو تن از خدمتکارانش کشته شد.
داراب
/dārāb/
1- دارنده؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، پسر بهمن و همای، که مادرش او را در شیرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فیلقوس پادشاه روم ازدواج کرد، ولی بعداً او را نزد پدرش بازگرداند. اسکندر (ذوالقرنین) از این ازدواج زاده شد. سپس داراب با زن دیگری ازدواج کرد و او پسری آورد به نام دارا که جانشین داراب شد؛ 2) داراب نام شهرستانی در جنوب شرقی استان فارس.
داریا
/dāriyā/
(در پارسی باستان) دارنده؛ (= دارا).
داریوش
/dāruš/
1- (= دارا، دارای، داراب) به معنی دارنده‌ی نیکی (بهی)؛ 2- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله‌ی هخامنشی. 1) داریوش اول: معروف به داریوش بزرگ (کبیر) [521-486 پیش از میلاد] پسر ویشتاسپ؛ که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را دستگیر کرد و خود به پادشاهی نشست. 2) داریوش دوم: [424- 404 پیش از میلاد] فرزند نامشروع اردشیر اول، او اسپارت را بر ضدّ آتن به جنگ واداشت. 3) داریوش سوم: [336- 330 پیش از میلاد] که در زمان او اسکندر به ایران تاخت و او را شکست داد. او در جریان فرار به دست کسانش کشته شد.
دالیا
/dāliā/
نوعی از گلِ کوکب.
دامون
/dāmun/
1- دشت و صحرا؛ 2- (اَعلام) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان.
دانا
/dānā/
دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.
دانش
/dāneš/
علم، مجموعه‌ی اطلاعات یا آگاهی‌ها درباره‌ی یک پدیده که از طریق آموختن، تجربه یا مطالعه به دست می‌آید.
1 2 3 4 5  ...