آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ح» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
حاتم
/hātam/
(عربی) 1- به معنی حاکم، قاضی، داور؛ 2- (اَعلام) رییس قبیله و شاعر عرب [قرن7 میلادی] که به بخشش و دلاوری معروف بود و داستانهای فراوانی درباره‌ی او و خانواده‌اش به عربی و فارسی نوشته شده است.
حاتمه
/hātame/
(عربی) (مؤنث حاتم)، حاتم. 1-
حارث
/hāres/
(عربی) 1- (در قدیم) کشاورز، برزگر؛ 2- (اعلام) 1) حارث بن ابی شعر [قرن ششم میلادی] بزرگترین فرمانروای غسانی و اولین پادشاه این سلسله؛ در زمان یوستی نیانوس اول به حکومت قبایل عرب شام رسید. در سال 531 میلادی با ایران جنگید ولی مغلوب شد. بیشتر دوران سلطنت وی به جنگ با منذر سوم، پادشاه حیره، سپری شد؛ 2) حارث بن حلزه [قرن ششم میلادی] شاعر عرب در عهد جاهلیت، از قبیله بکربن وائل، از شاعران معلقات سبعه به شمار می رود. وی در معلقه خود بر قبیله تغلب که با قبیلة او دشمنی داشته، تاخته است؛ 3) حارث بن سریج [128 قمری] از اعراب ساکن خراسان، در سال 116هجری قمری برخلیفه هشام بن عبدالملک شورید. مردم بسیاری گرد او جمع شدند. امیر خراسان نیز نتوانست وی را سرکوب کند. سرانجام در جنگ با نصربن سیار در نزدیکی مرو کشته شد؛ 4) حارث بن کلده ثقفی [50 قمری] پزشک عرب؛ پزشکی را در ایران آموخت. در عربستان به معالجه بیماران پرداخت. پیامبر(ص) مسلمانان را که بیمار می شدند نزد وی می فرستاد؛ 5) حارث محاسبی [165-243 قمری] ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی بصری، پیشوای طریقت محاسبیان، عارف و محدث، افرادی چون امام غزالی از افکار و اندیشه های وی متأثر شدند. از تألیفات اوست: الرعایة الحقوق الله، الوصایا، التوهّم، رساله ای به نام فصل فی المحبّه نیز داشته که باقی نمانده است.
حاصل
/hāsel/
(عربی) نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است.
حافظ
/hāfez/
(عربی) 1- آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان؛ 2- (اَعلام) 1) شمس‌الدین محمّد، «حافظ» شیرازی از عارفان و شاعران بنام ایران در قرنِ 8 هجری ملقب به لسان الغیب و ترجمان الاسرار؛ 2) حافظ خلیفه‌ی فاطمی [525-544 قمری] که به بهرام نام ارمنی را وزیر خود ساخت و موجبات شورش مردم را فراهم آورد؛ 3) حافظ [730-732 قمری] امیر سلسله‌ی آل کرت.
حامد
/hāmed/
(عربی) سپاس‌گزار.
حامی
/hāmi/
(عربی) 1- منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ 2- آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان.
حانیه
/hāniye/
(عربی) مهربان، دلسوز.
حَبه
/habbe/
(عربی) 1- دانه‌ی بعضی از میوه‌ها و گیاهان؛ 2- (به مجاز) پول بسیار اندک.
حبیب
/habib/
(عربی) 1- دوست، یار، معشوق؛ 2- (اَعلام) 1) حبیب ابن مظاهر [قرن اول هجری] مسلمان شیعه‌ی ساکن کوفه، از یاران امام حسین(ع) که همراه او در کربلا شهید شد؛ 2) حبیب اصفهانی [قرن 4 هجری] ادیب و شاعر ایرانی مقیم استانبول، مترجم سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و مردم گریز مولیر. مؤلف دستور سخن در دستور زبان فارسی، تاریخ خط و خطاطان و کتابهای دیگر.
1 2 3 4 5  ...