آ
            
                ا
            
                ب
            
                پ
            
                ت
            
                ث
            
                ج
            
                چ
            
                ح
            
                خ
            
                د
            
                ذ
            
                ر
            
                ز
            
                ژ
            
                س
            
                ش
            
                ص
            
                ض
            
                ط
            
                ظ
            
                ع
            
                غ
            
                ف
            
                ق
            
                ک
            
                گ
            
                ل
            
                م
            
                ن
            
                و
            
                ه
            
                ی
            
        
        
        
        
        
            
نام های پسر و دختر که با حرف «ش» شروع میشوند
            
        
        
            
        
        
                
                    
                        شاهپور
                    
                    
                        /šāhpur/
                    
                    
                    
                        (= شاپور)، ( شاپور. 1-
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهد
                    
                    
                        /šāhed/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) محبوب، خدای تعالی؛ 3- (در تصوف) خداوند به اعتبار ظهور و حضور در قلب سالک؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) عالی، خوب، دلپذیر.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهده
                    
                    
                        /šāhede/
                    
                    
                    
                        1- منسوب به شاهد؛ 2- زیبارو؛ 3- (به مجاز) محبوب و معشوق.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهرخ
                    
                    
                        /šāh rox/
                    
                    
                    
                        1- دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، شاه سیما؛ 2- (در ورزش) در شطرنج حرکت اسب هنگامی که به شاه حریف کیش دهد و رخ او را نیز به خطر اندازد؛ 3- (اَعلام) 1) (= شاهرخ میرزا) نام دو تن از شاهان ایران. شاهرخ افشار: شاه ایران [1161-1210 قمری] از سلسلهی افشار و نوهی نادرشاه، که به وسیله هواداران شاه سلیمان دوم صفوی دستگیر و کور شد [1163 هجری]، ولی به زودی از زندان نجات یافت و در خراسان به حکومت خود ادامه داد، در حالی که باقی ایران در دست شاهان زند و سپس آقا محمّدخان بود. سرانجام آقا محمّدخان او را دستگیر و شکنجه کرد و او را در راه تبعید به مازندران درگذشت؛ شاهرخ تیموری: شاه ایران [807-850 قمری] پسر و جانشین امیر تیمور گورکانی، که در هرات به سلطنت نشست و پس از چندی تمام ایران و ماوراء النهر را زیر سلطهی خود گرفت.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهرود
                    
                    
                        /šāhrud/
                    
                    
                    
                        (شاه = جزء پیشین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «اصلی» و «مهم» + رود = فرزند به ویژه پسر)، 1- (به مجاز) فرزند (پسر) عزیز و گرامی؛ 2- رودخانهی اصلی و بزرگ؛ 3- (اَعلام) 1) رودی در شمال غربی ایران به طول 205 کیلومتر، که از پیوستن طالقان رود الموت رود در حوالی رودبار تشکیل میشود و پس از گذشتن از لوشان و منجیل به سفیدرود میریزد؛ 2)  نام رودی در شهرستان خلخال به طول 66 کیلومتر که از کوههای طالش سرچشمه میگیرد و در جنوب خلخال به قزل اوزن میریزد؛ 3) نام شهرستانی در شمال شرقی استان سمنان.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهو
                    
                    
                        /šāhu/
                    
                    
                    
                        1- مروارید شاهوار و نفیس؛ 2- کوتاه شده  ی شاهوار(؟)؛ 3- (اعلام) نام کوهی در استان کرمانشاه که بخشی از رشته کوه زاگرس است.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاهین
                    
                    
                        /šāhin/
                    
                    
                    
                        1- نوعی پرندهی شکاری از خانوادهی باز؛ 2- (در قدیم) (درگاه شماری) برج میزان؛ 3- (در قدیم) (در نجوم) سه ستاره در امتداد خط مستقیم در صورت فلکیِ نسر طایر؛ 4- (در قدیم) (در موسیقی) از آلات بادیِ موسیقی که در اوایل عهد اسلامی رایج بوده است.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شاکر
                    
                    
                        /šāker/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- شکر کننده، سپاسگزار؛ 2- (در قدیم) (در حالت قیدی) در حال شکرگزاری.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شایا
                    
                    
                        /šāyā/
                    
                    
                    
                        (= شایسته)، ( شایسته.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شایان
                    
                    
                        /šāyān/
                    
                    
                    
                        (اسم فاعل از شایستن)، 1- شایسته، سزاوار، در خور؛ 2- (به مجاز) بسیار، فراوان.