آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
رسا
/re(a)sā/
1- ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، بلیغ؛ 2- (به مجاز) رشید و خوش قد و قامت.
رَسام
/rassām/
(عربی) (در قدیم) رسم کننده، طراح، نقاش.
رَسپینا
/raspinā/
(پهلوی، pātec) فصل پاییز، پاییز.
رَستا
/rastā/
(رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند)) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.
رُستا
/rostā/
(در قدیم) روستا، دِه.
رستگار
/rast(e)gār/
1- رها، خلاص؛ 2- نجات یافته.
رُستم
/rostam/
1- کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام؛ 2- (در فارسی باستان، گاتها و دیگر بخشهای اوستا) دلیر و پهلوان؛ 3-(در قدیم) (به مجاز) مرد شجاع و نیرومند؛ 4- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان داستانی ایران، فرزند زال و رودابه که 600 سال زندگی کرد. در هنگام زاده شدن چنان درشت بود که به اندرز سیمرغ پهلوی مادرش را شکافتند و او را بیرون آوردند. او با دشمنان ایران، دیوان و جادوان جنگهای بسیار کرد و همیشه پیروز بود. سرانجام بر اثر توطئهی نابرادریاش کشته شد؛ 2) نام چند تن از فرمانروایان باوندی که هویت و دوران فرمانروائیشان به طور دقیق معلوم نیست؛ 3) نام سه تن از اتابکان لُر کوچک. رستم اول: اتابک [873 قمری به بعد]؛ رستم دوم: اتابک [873 قمری به بعد]؛ رستم سوم: اتابک [949 قمری به بعد]. دوران فرمانروایی هیچکدام مشخص نیست.
رَسول
/rasul/
(عربی) 1- پیغمبر [خدا]؛ 2- (در قدیم) آنکه از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود، پیک، قاصد؛ 3- (اَعلام) رسول الله پیامبر اسلام(ص).
رَشاد
/rašād/
(عربی) به راه راست بودن، هدایت یافتن، رستگاری.
رَشید
/rašid/
(عربی) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- از نامها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) رشید وطواط (= رشیدالدین محمّد)، ) رشیدالدین. 2)