آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ع» شروع میشوند
عسل
/asal/
(عربی) 1- انگبین، مایع خوراکیِ غلیظ و چسبناکی که زنبور عسل تولید میکند؛ 2- (به مجاز) (در گفتگو) بسیار شیرین و خوش مزه و همینطور بسیار دوست داشتنی و مطلوب.
عسکر
/askar/
عسکر: در لغت به معنای لشکر، حصار و پناهنگاه آمده است عسکر یکی از القاب امام حسن بن علی الزکی العسکری ( ع) امام یازدهم شیعیان است. « عسکر» در عرف عرفان و اخلاق اسلامی به کسی گفته میشود که در پناه و حوزه الهی باشد . امام حسن بن عسکری ( ع) به این صفت متعین بوده اند و همه خوبیها و فضائل اخلاقی در زندگی او موج می زد و « زکی » از القاب آن بزرگوار به معنی ظهور پاکی ها و خوبی ها آمده است .
هر کس نام او «عسکر» یا « زکی» باشد و به پاکی و طهارت باطنی و ظاهری مداومت کند خوبیها و زیبائیهای اخلاقی در وجود او ملکه میشود و بدیها جایی برای خودنمای پیدا نمی کنند، از آن امام همام سئول می کنند که میزان خوبی ها چیست ؟ در پاسخ فرمودند : خیر اخوانک مَن نَسِیَ ذنبک و ذَکَرَ احسانک الیه» بهترین افراد و برادران تو در این حوزه کسی است گناه ترا فراموش کند و خوبی های ترا نسبت به خود پیوسته به یاد آورد . اگر کسی به این صفت آراسته شود ، درحفاظت ولایت امام حسن عسکری ( ع) قرار خواهد گرفت و از همه آسیب های ظاهری و غیبی در امان خواهد.
هر کسی در حصار عسـکر شد وز بدیــها همی مطهر شد
تا ابــد در پنــاه او محـــفوظ از شیاطــین ماه و اختر شد
عشرت
/ešrat/
(عربی، عشیرة) 1- خوش گذرانی، کام جویی؛ 2- (در قدیم) هم نشینی، معاشرت.
عِصام
/esām/
(عربی) (در قدیم) 1- بند، ریسمان، طناب؛ 2- (به مجاز) حفظ، نگه داری؛ 3- (به مجاز) شرافت و شخصیت اکتسابی.
عصمت
/esmat/
(عربی) 1- معصوم بودن، بیگناهی، پاکدامنی؛ 2- ناموس و عفت زنان؛ 3- (در قدیم) نگهداری و محافظت؛ 4- (در فلسفه قدیم) ملکهی اجتناب از گناه.
عطا
/atā/
(عربی) 1- بخشیدن چیزی به کسی، بخشش، دهش، انعام؛ هدیه یا هر چیزی که به کسی بخشیده میشود؛ 2- (اَعلام) عطا ابن یعقوب: (= عطایی رازی) [قرن 5 هجری] شاعر ایرانی دربار غزنوی، سرایندهی دو منظومهی حماسی برزونامه و بیژن نامه.
عطاءالله
/atā’ollāh/
(عربی) 1- بخشش و هدیهی خدا؛ 2- در اصطلاح عبارت است از چیزی است که از ناحیه حق بر بندگان فائض شود.
عطامحمّد
/a.-mohammad/
(عربی) از نامهای مرکب، ( عطا و محمّد.
عطرین
/a(e)trin/
(عربی ـ فارسی) (عطر + ین (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو.
عطریه
/a(e)triye/
(عربی) (عطر + ایه (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو.