آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ا» شروع میشوند
اَسما
/asmā/
(عربی) 1- نامها، اسامی؛ 2- معارف، حقایق؛ 3- (در تفسیر قرآن) و (در تصوف) به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ 3- (اَعلام) 1) نام همسر پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام دختر امام موسی کاظم(ع)؛ 3) نام همسر حضرت علی(ع).
اسماعیل
/esmāeil/
(عبری) 1- به معنی «مسموع از خدا »؛ 2- (اَعلام) 1) پیامبر بنی اسرائیل پسر ابراهیم نبی(ع) و هاجر که جد اسماعیلیان یا عرب است، در روایت های اسلامی، پدرش را در ساختن خانهی کعبه یاری کرد و پدرش مأمور قربانی کردن او در راه خدا شد، ولی جبرئیل در آخرین لحظه او را از این کار بازداشت؛ 2) نام پسر ارشد امام صادق(ع) که پیش از پدر وفات یافت. [قرن 2 هجری]؛ 3) اسماعیل: دومین امیر سامانی [279-259 قمری]، پسر احمد و جانشین برادرش نصر. آرامگاهش در بخارا است؛ 4) اسماعیل: نام دو تن از شاهان سلسلهی صفوی. شاه اسماعیل اول: بنیانگذار و نخستین شاه [905-930 قمری] سلسلهی صفوی در ایران، که در 14 سالگی رهبری قیام پیروان شیخ صفی بر ضدّ قراقوینلو به دست گرفت. شاه اسماعیل دوم: سومین شاه [984-985 قمری] سلسلهی صفوی، پسر و جانشین شاه تهماسب؛ 5) اسماعیل ابن علی نوبختی: [237-311 قمری] متکلم شیعی و صاحب کتاب های متعدد در فقه و رجال شیعه و در ردّ مخالفان؛ 6) اسماعیل ابن یسار نسایی: [قرن 2 هجری] شاعر شعوبی ایرانی، که در شعرهایش به زبان عربی ایرانیان را میستود.
اَسمر
/asmar/
(عربی) (در قدیم) گندمگون؛ سبزه.
اَسنا
/asnā/
ارفع، بلندتر، عالیتر.
اُسوه
/osveh/
(عربی) 1- پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2- از واژههای قرآنی.
اسکندر
/eskandar/
(معرب از یونانی) 1- به معنی یاوری کننده مرد؛ 2- (اَعلام) 1) اسکندر (= اسکندر مقدونی، اسکندر کبیر، اسکندر رومی): پادشاه مقدونیه [336-323 پیش از میلاد] که در 20 سالگی به پادشاهی رسید. دو سال بعد به ایران حمله کرد و در سال 331 پیش از میلاد تخت جمشید را تسخیر کرد و آتش زد. سپس روانهی هند شد، ولی توفیقی نیافت و پس از بازگشت در بابل مرد؛ 2) اسکندر (= اسکندر ذوالقرنین): شخصیتی در افسانههای ایرانی که مادرش دختر فیلقوس (فیلیپ) یونانی و پدرش داراب شاه کیانی بود؛ 3) اسکندر: امیر [823-838 قمری] سلسلهی قراقوینلو؛ 4) اسکندر افرودیسی [وفات حدود 211 میلادی] فیلسوف ایرانی، از شارحان آثار ارسطو.
اَشرف
/ašraf/
(عربی) 1- گرانمایه تر، شریفتر؛ شریفترین، والاترین؛ 2- (در قدیم) بالاتر؛ 3- (اَعلام) نام پیشین شهر بهشهر در استان مازندران.
اَشواق
/ašvāq/
(عربی) (جمع شَوق) (در قدیم) شوق ها، آرزومندی ها.
اَشکان
/aškān/
(اشک + ان (پسوند نسبت))، منسوب به اشک که بانی و مؤسس خاندان اشکانیان بود.
اَشکبوس
/aškbus/
(اَعلام) (در شاهنامه) پهلوان افسانهای سپاه توران، که در جنگ با رستم کشته شد.