آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر که با حرف «و» شروع میشوند

1 2 3 
وَسیم
/vasim/
(عربی) (در قدیم) دارای نشان (زیبایی)، زیبا.
وِصال
/vesāl/
(عربی) 1- رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او؛ 2- رسیدن به چیزی و به دست آوردن آن؛ 3- (در تصوف) پیوند با خداوند و رسیدن به مرتبه‌ی فناء فی الله. 4- (اَعلام) وصال شیرازی: (= محمّد شفیع) [1197-1262 قمری] شاعر، موسیقیدان و خوشنویس ایرانی، از مردم شیراز، دیوان شعرش چاپ شده است. او بخشی از منظومه‌ی نیمه تمام شیرین و فرهاد وحشی بافقی را سرود.
وَفا
/vafā/
(عربی) 1- پایدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستی یا عشق؛ 2- (در قدیم) دوستی، رفاقت؛ 3- (اَعلام) میرزا محمّد حسینی فراهانی متخلص به «وفا» از شعرای معروف اوائل قرن 13 هجری و عموی قائم مقام فراهانی.
وَفادار
/vafā dār/
(عربی ـ فارسی) آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد، با وفا.
ولی
/vali/
(عربی) 1- پدر یا مادر یا کفیل خرج کودک؛ 2- (در فقه، در حقوق) آن که بر طبق قانون اختیار تصمیم گیری در مورد دیگری دارد؛ 3- (در ادیان) دارنده‌ی بالاترین مقام در دین پس از پیامبر اسلام(ص)؛ 4- (در قدیم) دوست؛ 5- (در تصوف) آن که در سلوک به نهایت رسیده است، عارف و اصل؛ 6- (اَعلام) از القاب حضرت علی(ع).
ولی‌الله
/valiyollāh/
(عربی) 1- ولی خدا، دوست خدا؛ 2- (اَعلام) از القاب حضرت علی(ع).
ولید
/valid/
(عربی) 1- (در قدیم) زاده، فرزند؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از خلیفه‌های اموی: ولید اول: خلیفه [86-96 قمری]. ولید دوم: خلیفه [125-126 قمری]؛ 2) ولیدابن عتبه: [قرن اول هجری] امیر اموی، والی مدینه در زمان امام حسین(ع)؛ 3) ولیدابن عقبه: [قرن اول هجری] برادر ناتنی عثمان خلیفه، والی کوفه در زمان او [25-29 قمری] از اشراف مکه، پدر خالدابن ولید سردار مسلمان.
ونداد
/vandād/
(پهلوی) (= وندات)، نام خاص(؟).
وهاب
/vahhāb/
(عربی) 1- (در قدیم) بسیار بخشنده؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند.
وَهَب
/vahab/
(عربی) 1- (در قدیم) بخشش، عطا؛ 2- (اَعلام) 1) وهب ابن عبدمناف: [قرن 6 میلادی] پدر بزرگ مادری پیامبر اسلام(ص) و از بزرگان مکّه؛ 2) وهب ابن عبدالله: [قرن اول هجری] از یاران امام حسین(ع) که در روز دهم محرم سال 61 هجری در کربلا شهید شد؛ 3) وهب ابن منیه: [34-114 قمری] مورخ ایرانی تبار یمنی مؤلف تیجان، قدیمی‌ترین کتاب درباره‌ی شاهان حمیر.
1 2 3