آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ف» شروع میشوند
فَرجام
/farjām/
سرانجام، عاقبت، پایان.
فرحان
/farhān/
(عربی) شاد، شادان، مسرور، خوشحال.
فَرداد
/fardād/
زادهی با شأن و شکوه و شوکت، مولود با شکوه.
فَردین
/fardin/
فروردین، فرودین. فروردین.
فرّخزاد
/f.-zād/
1- (در قدیم) آن که با طالع خوب به دنیا آمده؛ 2- (به مجاز) نیک بخت؛ 3- (اَعلام) 1) نامی مستعار که «گشتاسپ» شاه ایران برای معرفی خود به کتایون و قیصر روم بر خود نهاد؛ 2) نام یکی از سرداران بهرام چوبین؛ 3) نام یکی از سرداران خسرو پرویز در نبرد با بهرام چوبین؛ 4) نام پسر هرمز و برادر رستم هرمزان؛ 5) نام پسر آزرمهان از سرداران روزگار خسرو پرویز.
فرزاد
/farzād/
(در قدیم) با فر و شکوه زاده شده، زادهی با فر و شکوه و عظمت.
فرزام
/farzām/
(در قدیم) لایق، در خور، شایسته، سزاوار.
فرزان
/farzān/
1- (در قدیم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حکیم؛ 3- دانش؛ 4- استواری.
فرزین
/farzin/
1- (= فرزان)، فروزان؛ 2- مهرهی وزیر در صفحه شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام مکانی در کرمان.
فَرساد
/farsād/
(دساتیر) 1- حکیم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختی (توت)، [از برساختههای دساتیر ـ برهان چ. معین].