آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های دختر که با حرف «ز» شروع میشوند

1 2 3 
زاهده
/zāhede/
(عربی) 1- زن زاهد. + زاهد1- ، 2- ؛ 2- (اعلام) زاهده خاتون بانویی عارف، که در زمان خود به عقل و تدبیر و سیاست پردازی آوازه داشت. او در جوانی به عقد اتابک بزایه، حاکم فارس در آمد او نه تنها در اداره ی امور آن خطه دخالت مستقیم داشت بلکه به سبب عشق به دانش به ساختن مدرسه نیز توجه زیادی نشان می داد. به فرمان او مدرسه ای به نام زاهده در شیراز ساخته شد که تولیت آن را به علمای حنفی مذهبی سپرده بود، ولی پس از چندی تغییر جهت داد و امام ناصرالدین سیرانی شافعی را به اداره ی آن گماشت. زاهده خاتون پس از کشته شدن شوهرش به دست سلطان مسعود سلجوقی که در میان راه همدان و اصفهان اتفاق افتاد، چون شنید که شوهرش را در اصفهان به خاک سپرده اند، استخوان های او را به شیراز آورد و بر آرامگاه او قبه و بارگاهی ساخت که خود نیز پس از مرگ در همان جا به خاک سپرده شد. می گویند به سبب نیکوکاری های فراوان زاهده خاتون آرامگاه او عزت و احترام بسیاری میان مردمان به دست آورد و در شمار قبور متبرکه درآمد.
زاهره
/zāhere/
(عربی) (مؤنث زاهر)، زاهر.
زاکیه
/zākiye/
(عربی، زاکیَة)، 1- (در قدیم) نیکو، پاکیزه.
زُبیده
/zobeyda(e)/
(عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.
زُحَل
/zohal/
(اَعلام) [=کیوان] دومین سیاره‌ی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از لحاظ دوری از خورشید، که یک رشته حلقه‌ی نورانی گرداگرد آن را فراگرفته است.
زرافشان
/zar afšān/
1- ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده؛ 2- (در قدیم) زربافت؛ 3- نثار کننده زر و سکه‌ی طلا.
زری
/zari/
1- پارچه یا لباسی که در آن نخ‌های طلایی به کار رفته است؛ 2- نخ طلا یا نقره یا گلابتون؛ 3- طلایی؛ 4- منسوب به زر.
زریان
/zeryān/
(کردی) باد جنوب، باد دبور، باد سرد.
زرین
/zarrin/
1- از جنس زر، به رنگ زر، طلایی؛ 2- زیبا و آراسته.
زرین‌دخت
/z.-doxt/
(= زری دخت)، زری دخت.
1 2 3