آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ک» شروع میشوند
کارِن
/kāren/
(= قارِن)، ن قارِن.
کاروان
/kārevān/
1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله؛ 2- (به مجاز) چیزی که عناصر و اجزای آن به دنبال هم در حرکتند.
کارون
/kārun/
(اعلام) نام رودی در جنوب غربی ایران، در استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان به طول 890 کیلومتر، که با نام کوه رنگ از ارتفاعات زردکوه در شهرکرد سرچشمه می گیرد، بخشی از آن به سرچشمه های زاینده رود می ریزد و بخش دیگر پس از پیوستن به رود دو آب، به سمت خوزستان جاری می شود.
کاظم
/kāzem/
(عربی) 1- (در قدیم) فرو خورنده خشم؛ 2- (اَعلام) لقب امام موسی ابن جعفر(ع) هفتمین امام شیعیان.
کامبخش
/kāmbaxš/
1- (به مجاز) آنکه خواسته و آرزوی کسی را برآورده کند، برآورندهی آرزوها؛ 2- به وصال رساننده.
کامبیز
/kāmbiz/
صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شده و مجدداً وارد فارسی شده است. ص کمبوجیه.
کامران
/kāmrān/
1- (در قدیم) (به مجاز) آن که در هر کاری موفق است، موفق؛ 2- خجسته، مبارک؛ 3- مسلط، چیره؛ 4- (در حالت قیدی) با کامروایی و موفقیت.
کامروز
/kāmruz/
1- ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.
کامل
/kāmel/
(عربی) 1- آن که یا آنچه ویژگیهای لازم را دارا است و کم و کاست ندارد، بیعیب، بینقص؛ 2- (به مجاز) دارای محاسن و خصوصیات مقبول؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) دانا و فاضل؛ 4- (در حالت قیدی) بدون عیب و کاستی، به خوبی؛ 5- (در تصوف) ویژگی پیری که میتواند در نفوس تصرف و سالکان را تربیت کند؛ 6-(اَعلام) کتاب عربی از ابن اثیر، معروف به کامل ابن اثیر (ترجمه)، در تاریخ عمومی جهان تا سال 628 قمری (الکامل فی التاریخ).
کاموس
/kāmus/
(اَعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود.