آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ک» شروع میشوند
کوشان
/kušān/
(از کوش (کوشیدن) + ان (پسوند صفت فاعلی))، 1- (= کوشا)، کوشا؛ 2- (اَعلام) نام قوم و سرزمینی.
کوشیار
/kušyār/
(= گوشیار)، [از گوش (نام فرشته) + یار (پسوند مبدل «داد» به معنی داده)]، 1- روی هم به معنی دادهی فرشته؛ [گونهی دیگر این واژه (گوشیار) در برخی منابع فارسی «نگهبان چهار پایان» معنی شده است]. 2-(اَعلام) کوشیار گیلانی [قرن 4و5 هجری] ریاضیدان و اخترشناس ایرانی، از مردم گیلان، مؤلف زیج جامع، کتاب اسطرلاب، الابعاد والاجرام، فی اصول حسابالهند.
کوهیار
/kuhiyār/
(در شاهنامه) از دلاوران ایرانی که در لشکرکشی کیخسرو به توران و نبرد بزرگ کیخسرو با افراسیاب شرکت داشت. [بنابر بعضی از نسخه های شاهنامه «کوشیار» به جای «کوهیار» آمده است].
کیا
/kiyā/
1- (در قدیم) پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی؛ 2-(به مجاز) سرور و بزرگ؛ 3- (به مجاز) حرمت، عزت، آبرو؛ 4- (اَعلام) عنوان بعضی از حکام و رؤسای طبرستان و گیلان در قدیم.
کیارش
/kiyāraš/
(از کی + آرش)، 1- در اوستا «kavi arshan» به معنی کی و شهریار دلیر؛ 2- (اَعلام) نام یکی از چهار پسر کیقباد است.
کیامهر
/kiyā mehr/
(کیا = پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا + مهر = خورشید، مهربانی و محبت)، 1- خورشید شاه؛ 2- پادشاه مهربان و با محبت.
کیان
/ki(e)yān/
1- (به مجاز) سروران و بزرگان؛ 2- (اَعلام) 1) کیها، هرکدام از پادشاهان داستانی ایران از کیقباد تا دارا؛ پادشاهان و سلاطین؛ 2) نام شهرستانی در شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری.
کیانمهر
/ki(e)yān mehr/
(کیان+ مهر = محبت، دوستی و خورشید)، 1- محبت و دوستی شاهانه و بزرگوارانه، خورشید پادشاهان و بزرگان؛ 2- (به مجاز) آن که در میان پادشاهان، بزرگان و سروران موقعیت ویژه دارد.
کیانوش
/kiyānuš/
1- بزرگ جاویدان. [از واژهی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی+ اَنوش = بیمرگ]؛ 2- (اَعلام) نام برادر فریدون.
کیاوش
/kiyāvaš/
(کیا + وش (پسوند شباهت))، ویژگی آن که مثل پادشاهان، سروران و بزرگان است.