آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ه» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
هانی
/hāni/
(عربی) 1- مسرور؛ 2- میسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهیر عرب؛ 2) نام یکی از یاران امام حسین(ع) در کوفه.
هانیا
/hāniyā/
(هانی+ ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به هانی؛ 2- مسرور و شاد.
هانیتا
/hānitā/
(هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد.
هانیه
/hāniye/
(عربی) شادمان، خوشبخت.
هایده
/hāyede/
آشکار، نمایان، هویدا.
هجرت
/hejrat/
(عربی) 1- از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن؛ 2- (اَعلام) مهاجرت پیامبر اسلام(ص) و جمعی از یارانش (مهاجران) از مکه به یثرب (مدینه)، که رویدادی ویژه در تاریخ اسلام بود، بعدها مبدأ تاریخ هجری قرار گرفت (= 662 میلادی).
هجیر
/hajir , hojir/
(= هژیر) 1- (در قدیم) خوب، پسندیده؛ 2- (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر گودرز، که در جنگ یازده رخ پهلوان تورانی را از پای درآورد.
هَخامنش
/haxāmaneš/
1- دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است؛ 2- (اَعلام) هخامنش: [حدود 675 پیش از میلاد] سردودمان سلسله‌ی هخامنشی، نیای کوروش بزرگ و رهبر قوم پارس.
هدایت
/hedāyat/
(عربی) 1- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ 2- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال می‌شود، آنچه خداوند به دل سالک می‌افکند تا به سبب آن به کمال رسد؛ 3- (اَعلام) 1) تخلص رضاقلی‌ خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی)، ریاض العارفین، ذیل روضةالصفا و مجمع الفصحا، همه به فارسی؛ 2) هدایت (= صادق هدایت): [1281-1330 شمسی] نویسنده‌ی ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی. از جمله: زنده بگور، سه قطره خون، سایه روشن، علویه خانم، حاجی آقا. از نخستین گردآورندگان ایرانی فرهنگ مردم. شامل نیرنگستان و اوسانه. مترجم متنهای پهلوی به فارسی از جمله: زند و هومن یسن، شهرستانهای ایران، کارنامه‌ی اردشیر بابکان، گزارش گمان شکن. آثارش به بسیاری از زبانهای ترجمه شده است؛ 3) هدایت (= مهدی قلی هدایت): [1240-1334 شمسی] دولتمرد و ادیب ایرانی، ملقب به مخبرالسلطنه و فرزند مخبرالدوله. نخست وزیر ایران [1306-1312 شمسی]، که قبلاً 13 بار وزیر و چهار بار استاندار شده بود. از نوشته‌های اوست: خاطرات و خطرات، سفرنامه‌ی مکه و کار بیکاری.
هدایت‌الله
/hedāyatollāh/
(عربی) راهنمایی شده از سوی خدا، ارشاد شده‌ی خداوند.
1 2 3 4 5  ...