آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ن» شروع میشوند
ناجی
/nāji/
(عربی) 1- نجات دهنده، منجی؛ 2- (در قدیم) نجات یابنده و 3- (به مجاز) رستگار.
نادر
/nāder/
(عربی) 1- آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب؛ آن که در نوع خود بی نظیر باشد، بیهمتا؛ عجیب، شگفتآور؛ 2-(در حالت قیدی) به ندرت؛ 3- (اَعلام) 1) نادر شاه افشار: شاه ایران [1148-1160 قمری]، بنیانگذار سلسلهی افشار، ملقب به شهاب قلی خان. نیروهای اشغالگر را از ایران بیرون کرد، پادشاه هند را شکست داد و غنیمت زیادی به چنگ آورد. سرانجام به دست سرداران خودش کشته شد؛ 2) نادر نادرپور: [1308-1378 شمسی] شاعر ایرانی، که پس از انقلاب ایران به فرانسه و سپس به آمریکا رفت. از او مجموعههای شعر چشمها و دستها، از آسمان تا ریسمان، گیاه و سنگ، نه آتش، دختر جام، سرمهی خورشید، شام بازپسین، شعر انگور، در ایران و سه مجموعه هم در آمریکا چاپ شده است؛ 3) نادرشاه: شاه افغانستان [1929-1933 میلادی]؛ 4) نادر میرزا: [قرن 13 هجری] آخرین فرمانروای سلسلهی افشار، فرزند شاهرخ میرزای افشار، که در سال 1210 مشهد را تصرف کرد و خود را شاه خواند. در سال 1218 سپاهیان فتحعلی شاه شهر را تسخیر کردند. نادر میرزا در تهران به فرمان فتحعلی شاه کشته شد؛ 5) نادر میرزا: [1242-1303 قمری] نویسنده و مورخ ایرانی، از شاهزادگان قاجار، مؤلف تاریخ و جغرافیای دارالسلطنهی تبریز.
ناصح
/nāseh/
(عربی) 1- نصیحت کننده، پند دهنده؛ 2- (در قدیم) دلسوز، خیرخواه.
ناصر
/nāser/
(عربی) 1- (در قدیم) نصرت دهنده، یاری کننده؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرخسرو: [394-481 قمری] حکیم، شاعر و نویسندهی ایرانی، متولد قبادیان بلخ. پیشوای اسماعیلیان خراسان، مؤلف سفرنامه، که گزارش سفر هفت سالهی او به سرزمینهای اسلامی است، جامعُالحکمتین، خوانُالاخوان، گشایش و رهایش، زادُالمسافرین، وجه دین. 2) ناصر: لقب ابوالعباس احمد، خلیفهی عباسی [575-622 قمری]، معاصر با محمّد خوارزمشاه و چنگیزخان مغول.
ناصرالدین
/nāseroddin/
(عربی) 1- یاری کننده دین؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرالدین شاه: شاه ایران [1264-1313 قمری] از سلسلهی قاجار، که در 17 سالگی شاه شد. وزیرش امیرکبیر را پس از سه سال عزل کرد و کشت. استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. سه بار به اروپا سفر کرد. به دست میرزا رضا کرمانی کشته شد. در زمان او نخستین مؤسسههای آموزش عالی جدید تأسیس شد، تلگراف، تلفن و برق به ایران راه یافت. چاپ و نشر روزنامه و کتاب رواج یافت؛ 2) ناصرالدین لقب محمودابن ملکشاه سلجوقی: [485-487 قمری]، ن محمود 3- ، 5) ؛ 3) ناصرالدین ابوالمعالی محمّد مشهور به ملک کامل: شاه ایوبی مصر [615-635 قمری] که حملهی صلیبیان را دفع کرد.
ناطق
/nāteq/
(عربی) 1- سخنران؛ گوینده، سخنگو؛ دارای توانایی سخن گفتن، گویا؛ 2- (در قدیم) آشکارا، واضح، بیّن؛ 3-(در قدیم) آشکار کننده، بازگو کننده؛ 4- (در ادیان) در نزد شیعهی اسماعیلی، پیامبر اسلام(ص).
نافع
/nāfee/
(عربی) 1- سود رساننده، سودمند، مفید؛ 2- از صفات و نامهای خداوند.
نامجو
/nām ju/
1- (به مجاز) نامدار، مشهور؛ 2- (در قدیم) جویای آوازه و شهرت.
نامدار
/nām dār/
1- (به مجاز) دارای آوازه و شهرت بسیار، مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) بزرگ، بزرگوار، پهلوان؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) نفیس، قیمتی؛ 4- گزیده، گزین، بسیار خوب.
نامی
/nāmi/
(منسوب به نام)، 1- (به مجاز) مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) محبوب، گرامی؛ 3- (در عربی) (اسم فاعل از نموّ و نَماء) به معنی نمو کننده، بالنده، روینده.