آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ن» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
ناطق
/nāteq/
(عربی) 1- سخنران؛ گوینده، سخن‌گو؛ دارای توانایی سخن گفتن، گویا؛ 2- (در قدیم) آشکارا، واضح، بیّن؛ 3-(در قدیم) آشکار کننده، بازگو کننده؛ 4- (در ادیان) در نزد شیعه‌ی اسماعیلی، پیامبر اسلام(ص).
ناعمه
/nāeeme/
(عربی) (مؤنث ناعم)، 1- نرم و لطیف؛ 2- مرغزار، باغ.
نافع
/nāfee/
(عربی) 1- سود رساننده، سودمند، مفید؛ 2- از صفات و نام‌های خداوند.
نامجو
/nām ju/
1- (به مجاز) نامدار، مشهور؛ 2- (در قدیم) جویای آوازه و شهرت.
نامدار
/nām dār/
1- (به مجاز) دارای آوازه و شهرت بسیار، مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) بزرگ، بزرگوار، پهلوان؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) نفیس، قیمتی؛ 4- گزیده، گزین، بسیار خوب.
نامی
/nāmi/
(منسوب به نام)، 1- (به مجاز) مشهور، معروف؛ 2- (در قدیم) محبوب، گرامی؛ 3- (در عربی) (اسم فاعل از نموّ و نَماء) به معنی نمو کننده، بالنده، روینده.
ناهید
/nāhid/
1- (در نجوم) زهره؛ دومین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشنده‌ترین اجرام آسمانی است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است]؛ 2- آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به صورت دوشیزه‌ی بسیار زیبا، بلند بالا و خوش پیکر توصیف شده است؛ 3- (اَعلام) نام دیگر کتایون همسر گشتاسب که دختر قیصر روم بود و مادر اسفندیار و پشوتن.
ناهیده
/nāhide/
(= ناهید)، ( ناهید.
نایب
/nāyeb/
(عربی) 1- آن که در غیاب کسی عهده‌دار مقام و مسئولیت اوست، جانشین، نماینده؛ 2- (در ادیان) در شیعه‌ی دوازده امامی هر یک از علمای دینی که در زمان غیبت حضرت مهدی(ع) ولایت امور مسلمین بر عهده‌ی اوست؛ 3- عنوان دولتی و دیوانی که در دوره‌ی قاجار، افشاریه، غزنوی و سلجوقی به اشخاص بخاطر نیابت، تصدی شهر یا ولایت و سرپرستی امور داده‌اند.
نایف
/nāyef/
(عربی) 1- مرتفع؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دلیران مردم نجد از بزرگان و رؤسای بادیه نشین.
1 2 3 4 5  ...