آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «م» شروع میشوند

... 41 42 43 44 45  ... 
مِهراب
/mehrāb/
1- دارنده‌ی جلوه‌ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد؛ 2- (اَعلام) پادشاه کابل بود، همسر او سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم می‌باشد.
مِهرابه
/mehrābe/
(مهراب + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مهراب، ( مهراب. 1-
مهراج
/mahrāj/
(سنسکریت) (در قدیم) مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند، شاه، امیر.
مِهراد
/meh rād/
(مِه = مِهتر، بزرگتر + راد = جوانمرد)، 1- جوانمرد مِهتر و بزرگتر؛ 2- (اَعلام) از نویسندگان دوره‌ی ساسانی که کتابی به نام بزرگمهر ابن بختگان نوشته است.
مِهراس
/mehrās/
(عبری) (اَعلام) 1) نام پدر الیاس پیغمبر(ع)؛ 2) موبدی رومی که قیصر او را به ریاست شصت موبد به نزد انوشیروان فرستاد تا هدیه‌ها نزد او برد و با او پیمان دوستی ببندد و باژو ساو را بپذیرد.
مهراعظم
/m.-āezam/
(مهر = مهربانی و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهربانی و محبت بزرگ؛ 2- (به مجاز) بسیار مهربان.
مِهرافروز
/m.- afruz/
1- افروزنده‌ی مهر و محبت، افروزنده‌ی مهربانی؛ 2- (به مجاز) مهرورزنده و مهربان.
مَهرام
/mahrām/
(مَه + رام) 1- آن که ماه رام اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.
مِهران
/mehrān/
1- به معنی دارنده‌ی مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام یکی از خاندان‌های هفتگانه‌ی عصر ساسانی (ویس پوهر) مقر افراد این خاندان پارس بوده است؛ 2) نام پدرِ اورند سردار ایرانی در عهد انوشیروان و نیز نام چند تن اشخاص در ایران باستان؛ 3) نام شهرستانی در غرب استان ایلام.
مِهران‌دخت
/m.-doxt/
(مهران + دخت = دختر)، دختر دارنده‌ی مهر و محبت، دختر مهربان.
... 41 42 43 44 45  ...