آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «م» شروع میشوند

... 36 37 38 39 40  ... 
مُعید
/moeid/
(عربی)1- بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ 2- ماهر، زبردست، کارآزموده؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (در قدیم) آن که در مدرسه‌های قدیم بعد از استاد درس را برای شاگردان دوباره شرح می‌داده و یا در غیاب استاد جلسه‌ی درس را اداره می‌کرده است.
مُعین
/moein/
(عربی) یاریگر، کمک کننده، یاور.
مُعین‌الدین
/moeinoddin/
(عربی) 1- کمک کننده و یاور دین؛ 2- (اَعلام) 1) معین‌الدین پروانه: [قرن 7 هجری] شهرت امیر سلیمان ابن علی، امیر و دولتمرد نیرومند دربار سلجوقیان روم، از معاصران و حامیان مولوی. به خاطر همدستی با بیبرس، خشم و دشمنی اباقاخان را برانگیخت و به فرمان او به قتل رسید؛ 2) معین‌الدین نطنزی: [قرن 9 هجری] مورخ ایرانی، مؤلف کتاب منتخب التواریخ معینی، که ابتدا آن را به نام ابراهیم میرزا، پسر امیر تیمور و سپس به نام شاهرخ تیموری کرده است؛ 3) معین‌الدین یزدی: [قرن 8 هجری] ادیب و مورخ ایرانی، مؤلف مَواهب الاهیه، در تاریخ سلسله‌ی آل مظفّر.
مُعین‌رضا
/moein rezā/
(عربی) 1- کمک کننده و یاور رضا؛ 2- (به مجاز) دوستدار و محب امام رضا(ع).
مُعینا
/moeinā/
(عربی ـ فارسی) (معین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مُعین، ( مُعین.
مُفید
/mofid/
(عربی) 1- دارای فایده، سودمند، رساننده؛ 2- (در منطق) دارای معنی در مقابلِ مهمل.
مَقبوله
/maqbule/
(عربی) (مؤنث مَقبول)، 1- مورد قبول، پذیرفته شده؛ 2- دلنشین، دوست داشتنی، زیبا؛ 3- خوشایند، مطلوب.
مقتدا
/moqtadā/
(عربی، مقتدی) 1- آن که مردم از او پیروی می کنند، پیشوا؛ 2- (در ادیان) پیش نماز؛ 3- (اعلام) لقب ابوالقاسم عبدالله، خلیفه ی عباسی [467-487 قمری] داماد ملکشاه سلجوقی.
مِقداد
/meqdād/
(عربی) 1- بسیار قطع کننده‌ی چیز؛ 2- (اَعلام) نام یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام(ص) که مردی فاضل و دانشمند و شجاع بود و یکی از هفت نفری است که در آغاز بعثت اسلام آوردند.
مُقدسه
/moqaddase/
(عربی) (مؤنث مقدس)، 1- مقدس، دارای تقدس و پاکی، مبرا از هر آلودگی، پاک و قابل احترام دانسته شده بویژه از نظر مذهبی؛ 2- آن‌که از پلیدی و زشتی و گناه دوری می‌کند، پارسا.
... 36 37 38 39 40  ...