آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «م» شروع میشوند
مشتاق
/moštāq/
(عربی) 1- دارای شوق، بسیار مایل، آرزومند؛ 2- (به مجاز) عاشق؛ 3- (در عرفان) مشتاق کسی است که به نهایت عشق و شیفتگی رسیده است و در نزد ایشان اشتیاق یعنی شوق به لقاء حق میباشد؛ 4- (اَعلام) میرسیدعلی حسینی اصفهانی معروف به مشتاق [قرن 12 هجری] شاعر ایرانی، از مردم اصفهان، از پیشگامان نهضت بازگشت به سبک عراقی.
مشهود
/mašhud/
(عربی) 1- آشکار، نمایان؛ 2- دیده شده، مشاهده شده.
مشک ناز
/mo(e)šk nāz/
(اَعلام) (در شاهنامه) نام یکی از چهار دختر آسیابان که به همسری بهرام گور در آمدند.
مشکات
/meškāt/
(عربی) 1- از واژههای قرآنی؛ 2- (در قدیم) چراغدان؛ 3- ظرف بلورین که در آن چراغ میافروختند و نور از آن به هر سو منعکس می شد و فضای زیادی را روشن میکرد؛ 4- (در عرفان) مراد از مشکات نفس است در مرتبهی بالملکه و یا عقل بالمستفاد.
مُشیر
/mošir/
(عربی) (در قدیم) آن که در کارها با او مشورت میکنند، مشورت کننده، رای زننده.
مِصباح
/mesbāh/
(عربی) (درقدیم ) چراغ.
مصدّق
/mosaddeq/
(عربی) 1- گواهی دهنده به درستی کسی یا چیزی؛ 2- (در حقوق) آن که از طرف اصحاب دعوا انتخاب میشود تا اظهار نظر یا شهادت او از ماوقع برای طرفین حجت باشد؛ 3- (در فقه) مأمور وصول زکات؛ 4- (اَعلام) مصدق: شهرت محمّد مصدق: [حدود 1261-1346 شمسی] دولتمرد و سیاستمدار ایرانی، دکتر حقوق، وزیر دارایی [1300 شمسی] و نمایندهی مجلس شورا از تهران [1302-1307 ؛ 1322-1328 شمسی] از مخالفان سلطنت رضاشاه، رهبر نهضت ملی کردن نفت ایران، بنیانگذار جبههی ملی ایران [1329 شمسی]، نخست وزیر [1330-1332 شمسی]. بر اثر کودتای 28 مرداد زندانی و سپس به روستای احمدآباد تبعید شد.
مصطفی
/mostafā/
(عربی) 1- (در قدیم) برگزیده، صاف کرده شده؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضرت رسول اکرم محمّد ابن عبدالله(ص)؛ 2) نام چهارتن از شاهان عثمانی. مصطفای اول: شاه [1026-1027 ؛ 1031-1032 قمری]، که به علت عقب ماندگی ذهنی از سلطنت خلع شد [1027 هجری] ولی دوباره سپاهیان ینی چری شوریدند و او را به سلطنت برداشتند. [1031 هجری]، تا اینکه درباریان بار دیگر او را خلع کردند. مصطفای دوم: شاه [1106-1115 قمری]، که در زمان او ترکان در اروپا شکست خوردند و مجارستان و بخشی از دهستان را از دست دادند و شاه سرانجام خلع شد. مصطفای سوم: شاه [1171-1187 قمری]، در زمان او روسها رومانی و کریمه را از تصرف ترکان بیرون کردند. مصطفای چهارم: شاه [1222-1223 قمری]، که به وسیلهی مرتجعان بر سر کار آمد و در جریان یک شورش معزول و اندکی بعد کشته شد.
مُصلح
/mosleh/
(عربی) آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف میسازد، در مقابلِ مفسد.
مُصلحالدین
/moslehoddin/
(عربی) 1- اصلاحکننده در دین، نیکخواه در امور دین؛ 2- (اَعلام) مصلحالدین عبدالله شیرازی [حدود 600-691 قمری] متخلّص و مشهور به سعدی، شاعر و نویسندهی ایرانی، مؤلف گلستان و بوستان، غزلها، قصیدهها و رسالههای مختلف، که همه در کلیات دیوان او چاپ شده است.