آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «م» شروع میشوند
مستانه
/mastāne/
1- (به مجاز) سرخوش و شاد، همراه با سرخوشی و شادی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) با حالت سرخوشی و سرمستی.
مُستعان
/mostaeān/
(عربی) 1- (در قدیم) آن که از او یاری میخواهند؛ 2- (به مجاز) از نامها و صفات خداوند.
مَستوره
/masture/
(عربی) (مؤنث مستور) 1- (در قدیم) (به مجاز) مستور، پنهان، پوشیده؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) پارسا، پاک دامن، پرهیزگار، دارای پوشش و حجاب؛ 3- (به مجاز) نجیب و پاک دامن مانند پارسایان، پرهیزکارانه.
مسعود
/maseud/
(عربی) 1- مبارک، خجسته؛ 2- (در قدیم) نیک بخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) نام سه تن از شاهان سلسلهی غزنوی. مسعود غزنوی: شاه [421-432 قمری]، که برادرش محمّد ابن محمود را زندانی کرد. در زمان او سلجوقیان به خراسان تاختند و طغرل او را شکست داد. در نتیجه سربازانش بر او شوریدند، او را کشتند و برادرش را به شاهی برداشتند. مسعود دوم: شاه [441هجری] طفل شش ماههی مودود غزنوی، که درباریان پس از مرگ مودود او را به سلطنت برداشتند ولی چند روز بعد عمویش را با او در سلطنت شریک ساختند، که آن هم دوامی نیافت. مسعود سوم: شاه [492-508 قمری]، شوهر خواهر سلطان سنجر؛ 2) نام دو تن از شاهان سلجوقی روم. مسعود اول: شاه [510-551 قمری]. مسعود دوم: شاه [682-696 قمری]. او در سال 677 از سوی اباقاخان حکومت سیواس، ارزنجان و برخی شهرهای آسیای صغیر را داشت و ظاهراً پس از خلع برادرزادهاش کیقباد سوم [در سال 700]، دوباره چهار سال دیگر حکومت کرد؛ 3) مسعود، غیاثالدین: شاه سلجوقی عراق، کردستان و آذربایجان [529-547 قمری].
مسعودرضا
/m.-rezā/
(عربی) از نام های مرکب، ه مسعود و رضا.
مسعوده
/maseude/
(عربی) (مؤنث مسعود) (در قدیم) خجسته، مبارک، + ( مسعود. 1- و 2-
مُسلِم
/moslem/
(عربی) 1- پیرو دین اسلام، مسلمان؛ 2- (اَعلام) 1) مسلم ابن عقیل ابن ابیطالب: [قرن اول هجری] پسرعموی امام حسین(ع) و فرستادهی او به کوفه، که از مردم آنجا برای امام حسین(ع) بیعت گرفت. ابن زیاد والی او را دستگیر کرد و به شهادت رساند؛ 2) مسلم ابن حجاج نیشابوری: [204-261 قمری] محدث ایرانی، که برای تألیف کتاب معروفش صحیحِ مسلم، سفرهای زیاد و 15 سال وقت صرف کرد. از تألیفهای دیگرش: اَلمُسنَدُالکَبیر و اَلجامع است.
مسیح
/masih/
(= عیسی) (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع) که به قولی به معنی «دوست و بسیار پیمایش کنندهی زمین» است؛ [در قاموس کتاب مقدس آمده عیسی ملقب به مسیح است زیرا که از برای خدمت به خدا معین و قرار داده شده است] + ] عیسی؛ 2) مسیح تهرانی (= میرزا مسیح مجتهد استرآبادی): [1193-1263 قمری] روحانی شیعهی ایرانی، از مجتهدان بانفوذ تهران در زمان فتحعلیشاه که به تقاضای روسها به عراق تبعید شد.
مسیحا
/masihā/
1- (= مسیح)، ( مسیح. 1) [در قرآن مجید کلمه «مسیح» آمده و الحاق حرف «ا» در پایان کلمه مسیح از تصرف فارسی زبانان است که بعضی گویند آن (الف) علامت تعظیم است].
مُسَیّب
/mosayyeb/
(عربی) 1- رها کنندهی آب یا ستور که به هر کجا خواهد رود؛ 2- آزاد کنندهی بنده؛ 3- (اَعلام) نام یکی از تابعین که از سرداران امیرالمؤمنین علی(ع) بود.