آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر که با حرف «م» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
مانی
/māni/
1- مانی (در لغت) به معنی «اندیشمند» است؛ 2- (اَعلام) [215-276 میلادی] بنیان‌گذار آئین مانوی، وی پسر «فاتک» بود و در ایام جوانی به آموختن علوم و حکمت و غور و مطالعه در ادیان زرتشتی و عیسوی و سایر دین‌های زمان خویش پرداخت و در 24 سالگی ادعای پیامبری کرد و آئین خود را آشکار ساخت. آموزه‌های خود را در کتابی به نام شاپورگان نوشت و به نزد شاپور اول ساسانی برد و مورد پذیرش او قرار گرفت. ولی بعداً شاپور او را تبعید کرد و مانی به هند، تبت و چین رفت. در زمان هرمز به ایران بازگشت [272 میلادی] و مورد پذیرش شاه قرار گرفت و به انتشار آیین خود پرداخت. ولی بهرام اول جانشین هرمز او را دستگیر و محاکمه کرد و کشت. از کتابهای دیگر مانی ارژنگ بوده است.
ماهان
/māhān/
(اَعلام) 1) نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد؛ 2) نام یکی از شهرهای استان کرمان؛ 3) نام دشت بزرگی در مغربِ تبریز.
ماهِد
/māhed/
1- گسترنده، گستراننده؛ 2- نامی از نامهای باری تعالی.
ماهر
/māher/
(عربی) آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد، حاذق، چیره دست.
ماهور
/māhur/
1- (در علوم زمین) هریک از برآمدگی های دامنه ی کوه یا برآمدگی هایی که در دشت پدید می آید؛ 2- (در موسیقی ایرانی) یکی از هفت دستگاه؛ 3- (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از شعبه های بیست و چهارگانه ی موسیقی ایرانی.
ماهیار
/m.-yār/
(اَعلام) (در شاهنامه) 1) یکی از دو وزیر دارا و از قاتلان او، که خود او هم به فرمان اسکندر کشته شد؛ 2) پدر آرزو و پدر زن بهرام گور، که گوهر فروش بود؛ 3) ماهیار نوابی: [1291-1379 شمسی] زبان شناس ایرانی، پژوهشگر فرهنگ ایران باستان و استاد دانشگاه، از مردم شیراز و استاد دانشگاه. مترجم درخت آسوریک و یادگار زریران، مؤلف کتاب شناسی ایران (10 جلد)، ناشر گنجینه‌ی دستنویس‌های پهلوی و پژوهش‌های ایرانی.
ماکان
/mākān/
(عربی) 1- (در قدیم) آنچه بوده است؛ 2- (اَعلام) نام پسر کاکی از سران دیالمه [قرن 3و 4 هجری] که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر می‌برد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر «تمیشه» حکومت می‌کرد.
مبارک
/mobārak/
(عربی) دارای آثار یا تأثیرات خوب، دارای برکت و خیر و خوشی، خوش یمن، خجسته، فرخنده.
مُبشر
/mobaššer/
(عربی) آن که خبر خوش و مژده می‌دهد، نوید دهنده.
مبین
/mobin/
(عربی) 1- روشنگر، آشکار کننده؛ 2- (درقدیم) آشکار، هویدا، روشن؛ 3- (در قدیم) نورانی، روشن.
1 2 3 4 5  ...