آ
            
                ا
            
                ب
            
                پ
            
                ت
            
                ث
            
                ج
            
                چ
            
                ح
            
                خ
            
                د
            
                ذ
            
                ر
            
                ز
            
                ژ
            
                س
            
                ش
            
                ص
            
                ض
            
                ط
            
                ظ
            
                ع
            
                غ
            
                ف
            
                ق
            
                ک
            
                گ
            
                ل
            
                م
            
                ن
            
                و
            
                ه
            
                ی
            
        
        
        
        
        
            
نام های پسر و دختر که با حرف «ش» شروع میشوند
            
        
        
            
        
        
                
                    
                        شَنتیا
                    
                    
                        /šantiyā/
                    
                    
                    
                        (اَعلام) نام حضرت علی (ع) در زبور داوود.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهاب
                    
                    
                        /ša(e)hāb/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- (در نجوم) پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود؛ 2- (اَعلام) شهاب ترشیزی: [قرن 12و 13 هجری] شاعر، مورخ و خوشنویس ایرانی. از آثار اوست: مراد نامه در تاریخ وقایع زمان علی مرادخان زند، تذکرة الوزار و منظومه های بهرام نامه، درة التاج و یوسف و زلیخا.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهابالدین
                    
                    
                        /ša(e)hāboddin/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- نورِ دین، آن که وجودش برای دین تابناک است؛ 2- (اَعلام) 1) شهابالدین عبدالله کرمانی: [قرن 8 و9 هجری] خوشنویس، شاعر و ادیب و موسیقیدان ایرانی، جانشین علیشیر نوایی در وزارت سلطان حسینی بایقرا؛ 2) شهابالدین عمرابن محمّد: (شهابالدین سهروردی) [539-632 قمری] صوفی ایرانی، از پیشوایان فرقهی سهروردیه، مؤلف عوارف المعارف به عربی؛ 3) شهابالدین همدانی: [قرن 8 هجری] صوفی و روحانی ایرانی مقیم هند، مؤلف ذخیرة الملوک؛ 4) شهابالدین یحیی بن حبش: (= شیخ اشراق) [حدود 550-587 قمری] فیلسوف ایرانی بنیانگذار فلسفهی اشراق. در حلب از سوی فقیهان به الحاد متهم شد و به فرمان صلاحالدین ایوبی او را کشتند. از آثار اوست: حکمت اشراق. تلویحات، مَشارع و مطارحات و هیاکِل نور. همه به عربی و داستانهای عرفانی به فارسی از جمله: آواز پر جبرئیل، روزی با جماعت صوفیان، عقل سرخ و لغت موران.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شِهام
                    
                    
                        /šehām/
                    
                    
                    
                        تیز خاطر، چالاک.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهامت
                    
                    
                        /šahāmat/
                    
                    
                    
                        (عربی) بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهباز
                    
                    
                        /šahbāz/
                    
                    
                    
                        (= شاهباز)، نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد و پنجه و منقار قوی که در قدیم آن را برای شکار تربیت میکردند.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهپر
                    
                    
                        /šahpar/
                    
                    
                    
                        (= شاه پر)، هر یک از پرهای اصلی پرندگان.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهد
                    
                    
                        /šahd/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- عصارهی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است؛ 2- مادهی قندی مذاب یا مایع؛ 3- (در قدیم) عسل؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) هر چیز دلپذیر و مطبوع.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهداد
                    
                    
                        /šahdād/
                    
                    
                    
                        (= شاه داد) [شاه (در عرفان) = خداوند + داد = داده، آفریده]، 1- آفریدهی خداوند؛ 2- (اَعلام) بخشی از شهرستان کرمان.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شهدخت
                    
                    
                        /šah doxt/
                    
                    
                    
                        (شه = شاه + دخت = دختر)، 1- دختر شاه؛ 2- (به مجاز) عالی قدر و ارزشمند.