آ
            
                ا
            
                ب
            
                پ
            
                ت
            
                ث
            
                ج
            
                چ
            
                ح
            
                خ
            
                د
            
                ذ
            
                ر
            
                ز
            
                ژ
            
                س
            
                ش
            
                ص
            
                ض
            
                ط
            
                ظ
            
                ع
            
                غ
            
                ف
            
                ق
            
                ک
            
                گ
            
                ل
            
                م
            
                ن
            
                و
            
                ه
            
                ی
            
        
        
        
        
        
            
نام های پسر و دختر که با حرف «ش» شروع میشوند
            
        
        
            
        
        
                
                    
                        شفیق
                    
                    
                        /šafiq/
                    
                    
                    
                        (عربی) مهربان، دلسوز.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شفیقه
                    
                    
                        /šafiqe/
                    
                    
                    
                        (عربی) (مؤنث شفیق)، ( شفیق.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شقایق
                    
                    
                        شقايق
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- (در گیاهی) گلی سرخ رنگ؛ 2- گیاهی یک ساله و علفی یا کاشتنی این گل که بیشتر در مزارع، دشت ها و دامنههای کوهستان میروید؛ 3- کاسه بشکنک.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شَلاله
                    
                    
                        /šalāle/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شَلیر
                    
                    
                        /šalir/
                    
                    
                    
                        (= شَلیل)،1- میوهی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو؛ 2- درخت این میوه.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شمامه
                    
                    
                        /šam(m)āme/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- (در قدیم) رایحه و بوی خوش؛ 2- گلولهی خوشبو، دستنبو؛ 3- (به مجاز) شخص یا چیز دوست داشتنی و خوشایند.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شمایل
                    
                    
                        /šamāyel/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- ظاهر کسی یا چیزی، شکل و صورت؛ 2- (در قدیم) خویها، خصلتهای نیکو و پسندیده؛ 3- (در عرفان) اندک جذبهی الهی را گویند که گاه هست و گاه نیست تا سالکِ مغرور، مغلوب شود.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شمس
                    
                    
                        /šams/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- خورشید؛ 2- (اَعلام) 1) سورهی نود و یکم از قرآن کریم دارای پانزده آیه؛ 2) شمس تبریزی: (شمسالدین محمّدابن علی) [حدود 582- حدود 645 قمری] صوفی و عارف ایرانی، که دیدارش در مولوی [642 هجری] تأثیر شگرفی داشت و مولوی دیوان شمس را به نام او سروده است؛ 3) شمس فخری: [قرن 8 هجری] دایرة المعارف نویس و ادیب ایرانی، مؤلف معیار جمالی؛ 4) شمس قیس رازی: (شمس الدین محمّدابن قیس [زنده در 643 هجری] ، ادیب ایرانی، که از 623 هجری در شیراز میزیست. مؤلف المعجم فی معاییر اشعارالعجم، دربارهی شعر فارسی؛ 5) شمس مغربی (محمّد شیرین) [قرن 7 و8 هجری]، عارف و شاعر ایرانی از مردم تبریز، مؤلف کتابهایی در عرفان.
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شمسالدین
                    
                    
                        /šamsoddin/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- آفتاب دین؛ 2- (اَعلام) 1) شمسالدین آلب ارغو: (= آلب ارغوان) ششمین اتابک [656-672 قمری] از سلسلهی اتابکان لر بزرگ و جانشین برادرش تکلة ابن هزار اسب؛ 2) شمسالدین قراسنقر: [قرن 7و 8 هجری] از شاهان سلسلهی ممالیک مصر، که به مراغه تبعید شد و در همانجا درگذشت؛ 3) شمسالدین محمّد کرت. نام دو تن از فرمانروایان آلکرت. اول شاه و بنیانگذار سلسلهی آلکرت [643-677 قمری] در شمال افغانستان، که در تبریز وفات یافت؛ دوم شاه [729-730 قمری] پسر و جانشین غیاثالدین کرت؛ 4) شمسالدین میرک: (میرک بخارایی) [قرن 8 هجری] فیلسوف و اخترشناس مسلمان، که بر برخی کتابهای علمی پیشینیان شرح نوشت، مانند شرح هدایت الحکمهی اثیرالدین ابهری. شرح حکمت العین. 
                    
                    
                 
                
            
                
                    
                        شمسالله
                    
                    
                        /šamsollāh/
                    
                    
                    
                        (عربی) 1- آفتاب خدا؛ 2- (به مجاز) کسی که منور شده است به نور دین خدا.