آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر که با حرف «س» شروع میشوند

1 2 3 4 5  ... 
سَلمان
/salmān/
(عربی) 1- سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت؛ 2- (اَعلام) 1) سلمان فارسی [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، نخستین مسلمان ایرانی، که در پارسایی و پرهیزگاری او بسیار نوشته‌اند در زمان عمر والی مداین شد و در آن شهر درگذشت. 2) سلمان ساوجی [قرن 8 هجری] شاعر ایرانی، از مردم ساوه.
سَلیم
/salim/
(عربی) 1- دارای قدرت تشخیص و داوری درست، سالم و بی‌عیب؛ 2- (در قدیم) آرام و مطیع، ساده دل و خوش‌باور؛ 3- (در حالت قیدی) در حال سلامت و به دور از هر گزند و آسیب؛ 4- (اَعلام) نام سه تن از شاهان عثمانی 1) سلیم اول [918-926 قمری] پدرش را وادار به کناره گیری کرد، برادرانش را کشت، ایرانیان را در جنگ چالدران شکست داد، مصر را به تصرف درآورد و عربستان را مطیع ساخت. 2) سلیم دوم [974-982 قمری] در زمان او قبرس و تونس تسخیر شد. 3) سلیم سوم [1203-1222 قمری] دو بار در جنگ با روسها شکست خورد، در زمان او مصر و آلبانی استقلال یافت. به دست ینی چریها کشته شد.
سلیمان
/soleymān/
(عبری) 1- پر از سلامتی؛ 2- (اَعلام) 1) حضرت سلیمان(ع): شاه و پیامبر یهود [حدود 972- حدود 932 پیش از میلاد] پسر و جانشین حضرت داوود(ع). کتابهای امثال سلیمان، کتاب جامعه، حکمت سلیمان و غزل غزلهای سلیمان در عهد عتیق به او منسوب است؛ 2) نام دو تن از شاهان صفوی. سلیمان اول: [1077- 1105 قمری] که در زمان او هلندیان بر جزیره ی قشم دست یافتند؛ سلیمان دوم: ملقب به سید محمّد، نوه‌ی دختری سلیمان اول که در سال 1316 قمری مخالفان شاهرخ افشار او را در مشهد به پادشاهی برداشتند، ولی 40 روز بعد هواداران شاهرخ او را گرفتند و کور کردند و دوباره شاهرخ را به سلطنت نشاندند؛ 3) نام دو تن از شاهان عثمانی. سلیمان اول: (= سلیمان قانونی) [926-974 قمری] که در زمان دولت عثمانی به اوج قدرت خود رسید و قانونهایی برای اداره‌ی کشور تنظیم شد؛ سلیمان دوم: [1099-1102 قمری] که دوران کوتاه سلطنتش به کشمکش با شورشیان و خواباندن شورشها سپری شد؛ 4) سلیمان ابن حکم: دوازدهمین خلیفه‌ی اموی اندلس [399-407 قمری] که توسط محمّد دوم خلع شد؛ 5) سلیمان ابن صرد: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، از هواداران حضرت علی(ع) و امام حسین(ع). رهبر توابین کوفه، که در جنگ با ابن زیاد کشته شد؛ 6) سلیمان ابن قتلمش: (= سلیمان شاه) شاه سلجوقی عراق [قرن 6 هجری] که پس از چند تلاش ناموفق به شاهی رسید ولی سردارانش به زودی او را عزل کردند و ارسلان را به جایش نشاندند.
سُمران
/somrān/
(معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است.
سَمندر
/samandar/
1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ 3- (در یونانی) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است.
سَمیر
/samir/
(عربی) داستان پرداز، قصه گو.
سَمیع
/samie/
(عربی) 1- از نام‌های خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.
سَنجر
/sanjar/
(ترکی) 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسله‌ی سلجوقی، که پس از چند جنگ پیروزمند بر ضد شاه غزنوی و اَتسِز خوارزمشاهی به دست غُزان اسیر شد و مدتی را در اسارت گذراند [548-551 قمری] و اندکی پس از آزادی درگذشت.
سَهام
/sahām/
(عربی) 1- سهم ها، بهره ها، نصیب ها، قسمت ها؛ 2- (در قدیم) تیرهای کمان.
سَهام‌الدین
/sahāmoddin/
(عربی) نصیب‌های دین، بهره‌های دین.
1 2 3 4 5  ...