آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «س» شروع میشوند
سَرمد
/sarmad/
(عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور دائم؛ 3- (اَعلام) سَرمد: 3- [قرن 11 هجری] شاعر و عارف یهودی از مردم کاشان، که مسلمان شد و به هند رفت و در آنجا به اتهام کفرگویی کشته شد.
سَرور
/sarvar/
1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2- فرمانده، رئیس، بزرگ.
سُروش
/soruš/
1- (به مجاز) پیام آور؛ 2- (در قدیم) فرشتهی پیام آور، فرشته؛ 3- (به مجاز) پیامی که از عالم غیب برسد، الهام؛ 4- (در قدیم) جبرائیل؛ 5- (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه ماهور؛ 6- (در گاه شماری) روز هفدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم؛ 7- (اَعلام) شهرت محمّدعلی اصفهانی [قرن 13 هجری] شاعر ایرانی دربار ناصرالدین شاه، ملقب به شمس الشعرا.
سَعد
/saed/
(عربی) 1- خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی؛2- (اَعلام) 1) سعدابن ابوبکر: [قرن 7 هجری] اتابک فارسی و نوادهی سعدابن زنگی، که پیش از استقرار در جای پدرش و 12 روز پس از مرگ او درگذشت؛ 2) سعدابن ابی وقاص: (= سعدوقاص) [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام و سردار مسلمان، فاتح عراق، بنیانگذار شهر کوفه و حاکم آن؛ 3) سعدابن زنگی: (= سعد زنگی) اتابک فارس [599-623 قمری] جانشین برادرش تکلة ابن زنگی، که کرمان، اصفهان و همدان را تسخیر کرد، ولی در حمله به عراق از سپاه سلطان محمّد خوارزمشاه شکست خورد.
سَعدالدین
/saedoddin/
(عربی) (موجب) 1- نیک بختی دین؛ 2- (اَعلام) سَعدالدین وراوینی [قرن 7 هجری] ادیب ایرانی، مترجم مرزبان نامه از زبان طبری به فارسی.
سَعدی
/saedi/
(عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی [حدود 600-691 قمری] تخلّص و شهرت مشرفالدین (مصلحالدین) عبدالله شیرازی، شاعر و نویسندهی ایرانی، مؤلف گلستان و بوستان، غزلها، قصیده ها و رسالههای مختلف، که همه در کلیات دیوان او چاپ شده است. آرامگاه او به نام سعدیّه در شیراز است.
سُعود
/soeud/
(عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها؛ 2- (اسم مصدر) سعادت.
سعید
/saeid/
(عربی) 1- خجسته، مبارک؛ 2- (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛ 3- (اَعلام) 1) سعیدابن زید: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص)، پسر عمو، شوهر خواهر و برادر زن عمر خطاب، از نخستین مسلمانان و از مهاجران؛ 2) سعید ابن عاص: [قرن اول هجری] امیر و فاتح عرب از بنی امیه، والی کوفه و والی مدینه؛ 3) سعید ابن عثمان: [قرن اول هجری] سردار عرب فرزند عثمان خلیفه، والی خراسان و فاتح ماوراءالنهر که در مدینه به دست اسیران بخارایی کشته شد.
سعیدرضا
/s.-rezā/
(عربی) از نامهای مرکب، ، سعید و رضا.
سقراط
/soqrāt/
(معرب یونانی، sokrates) (اَعلام) [469-399 پیش از میلاد] فیلسوف یونانی که می کوشید با پرسشهای پیاپی از دیگران، آنان را به دستیابی به حقیقت وا دارد. افلاطون از شاگردان او، در چندین رساله کوشیده است این روش را توضیح دهد. سقراط سرانجام در آتن به فاسد کردن جوانان و بدعت در دین متهم و به نوشیدن زهر محکوم شد و آن را در نهایت آرامش پذیرفت.