آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ج» شروع میشوند
جابر
/jāber/
(عربی) 1- شکسته بند؛ 2- ستمگر، ستمکار، جبار؛ 3-(در لاتین) Jeber یا jabir ؛ 4- (اَعلام) 1) نام ابن حیان ازدی کوفی شیمیدان مسلمان ساکن کوفه معروف به جابر ابن حیان [قرن2 هجری]؛ 2) جابر انصاری ابن سفیان، معروف به جابر ابن انصاری، صحابی پیامبر اسلام(ص)، ساکن مدینه، که حدیثهایی از او نقل شده است. [قرن اول هجری].
جاماسب
/jāmāsb/
(اوستایی، jāmāspa) 1- به معنای دارای اسب درخشان؛ 2- (اَعلام) نام برادر قباد شاهنشاه ساسانی و فرزند فیروز (پیروز). [جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب فرزانه و حکیم خوانده شد و پیش گوییهایی به او نسبت دادهاند که ذکر آنها در رسالهی پهلوی «یادگار زریران»، «گشتاسب نامهی دقیقی» و «جاماسب نامه» آمده است. (نقل از حاشیهی برهان به اهتمام دکتر معین ص155)]
جامی
/jāmi/
(جام + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به جام؛ 2- (اعلام) 1) نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمان بن نظام الدین احمد بن محمد جامی [817-898 قمری]، شاعر، عارف و نویسنده ی ایرانی، مرید و شاگرد نزدیک او عبدالغفور لاری، لقب اصلی او را عمادالدین و لقب مشهور او را نورالدین ذکر کرده است. جامی تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود آموخت بعد از آن در نظامیة هرات به تحصیل پرداخت و نزد افرادی چون خواجه علی سمرقندی و شهاب الدین محمد جاجرمی کسب فیض نمود. علوم لسانی، بلاغی، منطق، حکمت، کلام، فقه، اصول، حدیث، قرائت، تفسیر قرآن، ریاضیات و هیأت فرا گرفت. پس از یادگیری علوم زمان خود عشق به عرفان در دل او پدید آمد و با سلسله ی نقشبندیه آشنا شدو به سعدالدین محمد کاشغری، سپس ناصرالدین عبیدالله (خواجه احرار) ارادت ورزید و از آنان پیروی کرد. اما هیچگاه به ارشاد نپرداخت. انتساب جامی به سلسله نقشبندیه تأییدی بر سنّی بودن اوست وی ابتدا «دشتی» تخلص می کرد سپس به مناسبت محل تولدش و ارادتش به شیخ جام تخلص «جامی» را برای خود انتخاب کرد. آثار منظوم و منثور متعددی دارد و دیوانش مشتمل بر قصاید، غزلیات، مثنویات، قطعات و رباعیات است که در اواخر عمر آن را در سه قسمت فاتحه الشباب، واسطه العقد و خاتمه الحیوه تدوین کرد که شامل اشعار دوران جوانی، اواسط زندگی و اواخر حیات اوست. آثار منظوم او غیر از دیوان هفت مثنوی است که به هفت اورنگ مشهور است عبارتند از: سلسله الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامه ی اسکندری و آثار منثور او عبارتند از: نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، نفحات الانس، لوایح، لوامع، شواهد النبوة، اشعة اللمعات و بهارستان؛ 2) بهاءالدین احمد جامی [سدة 9 قمری] شاعر ایرانی، از بازماندگان احمد جام ژنده پیل، اثر او منظومه ی بر وزن لیلی و مجنون نظامی است.
جانبخش
/jān baxš/
1- ویژگی آنکه موجب شادی، آرامش و تازگی روح میشود و لذت بخش و خوشایند است؛ 2- زنده کننده.
جاهد
/jāhed/
(عربی) جهد کننده، کوشا، ساعی.
جاوید
/jāvid/
1- (= جاویدان)، جاویدان؛ 2- (اَعلام) نام مستعار حسین راثی زاده شاعر و نمایشنامه نویس آذربایجانی، که پس از سال 1936 میلادی مغضوب و به سیبری تبعید شد و در همانجا درگذشت. از کارهای او نمایشنامههای منظوم ابلیس، پیغمبر، تیمورلنگ، خیام، در برابر خدای جنگ، شیخ صنعان میباشد.
جاویدان
/jāvidān/
همیشگی، ابدی، به طور همیشگی، تا ابد.
جبار
/jabbār/
(عربی) 1- از صفات خداوند؛ 2- یکی از صورتهای فلکی؛ 3- پادشاه و حاکمی که سلطه و قدرت دارد.
جبرائیل
/jebrā’il/
(عبری) (= جبریل، جبرئیل) 1- بندهی خدا، مرد خدا؛ 2- (اَعلام) در فرهنگ اسلامی و دیگر ادیان نام یکی از فرشتگان مقرب الهی که رابط میان خدا و پیامبران است، روحالقدس، روحالامین.
جعفر
/jaefar/
(عربی) 1- جوی، رود؛ 2- ناقهی پر شیر؛ 3- (اَعلام) 1) ابوعبدالله جعفر ابن محمّد [80-148 قمری] ششمین امام شیعیان (= امام صادق(ع))، که اساس فقه شیعه به او منسوب است؛ 2) جعفرابن ابی طالب: [قرن اول هجری] صحابی و پسر عم پیامبر اسلام(ص) و برادر حضرت علی(ع) [= جعفر طیار]، که در جنگ با کافران در مؤته کشته شد؛ 3) جعفر برمکی: [187 هجری]دولتمرد ایرانی وزیر و ندیم هارون الرشید که به فرمان او کشته شد؛ 4) جعفر بایسنقری: [890 هجری] خوشنویس ایرانی از مرد تبریز، شاهنامه بایسنقری به خط اوست؛ 5) جعفرخان زند: شاه ایران [1199-1203 قمری]، از سلسلهی زند، که با کشته شدن او به دست خویشاوند خودش، راه برای پیروزی آقامحمّدخان قاجار هموار شد.