آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های دختر که با حرف «ب» شروع میشوند
باختر
/bāxtar/
1- مغرب؛ 2- (در پهلوی) به معنی ستاره است.
باران
/bārān/
1- (در علوم زمین) قطرههای آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد میشود؛ 2- (در عرفان) باران کنایه از فیض حق تعالی و رحمت شامله اوست، که از عالم غیب بر ممکنات فایض گردد و ممکنات بر حسب مراتب استعداد، استفاضه نمایند. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند.
باقیه
/bāqiye/
(عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ 3- پاینده، پایدار
بالی
/bāli/
(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.
بامی
/bāmi/
(اوستایی) 1- درخشان؛ 2- (اَعلام) 1) لقب شهر بلخ؛ 2) صفت شهر اوشیدر.
باهِره
/bāhere/
(عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-
باوان
/bāvān/
(کردی) 1- خانهی پدری؛ 2- جگر گوشه و عزیز.
بتول
/batul/
(عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن بریده از دنیا برای خدا؛ 3- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(ع).
بخشنده
/baxšande/
(صفت فاعلی از بخشیدن) آنکه چیزی را بیآنکه عوضی بخواهد میبخشد؛ عطا کننده.
بَدرالزمان
/badrozzamān/
(عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.