آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ب» شروع میشوند
بابک
/bābak/
1- پرورنده و پدر را گویند؛ 2- (در قدیم) خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ 3- (اَعلام) 1) پدر اردشیر بابکان [قرن 2 میلادی]؛ 2) نام دلاور ایرانی که از سوی اردوان فرمانروای اصطخر بود [قرن 3 هجری]؛ 3) نام موبدی در روزگار انوشیروان که دیوان عرض و سپاه به دست وی بود؛ 4) بابک خرّم دین [223 هجری] رهبر ایرانی خرّمدینان، که قیام آنان را در آذربایجان بر ضدّ خلیفهی عباسی رهبری کرد. سرانجام افشین او را فریب داد و دستگیر کرد و او در بغداد کشته شد.
باربد
/bārba(o)d/
[(بار = رخصت، اجازه + بد/ badـ/ و/ bodـ/ (پسوند محافظ یا مسئول)]، 1- خداوندِ بار (بارگاه)، پردهدار؛ 2- (اَعلام) نوازنده و موسیقی دان معروف دربار خسرو پرویز. نام او در پهلوی به صورتهای پهربد و پهلبد و در منابع عربی به صورت بَهلبَذ به کار رفته است.
بارِزان
/bārezān/
(= بارِز) نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلام میرسد و نام آن از دورهی ساسانیان در متون ضبط شده است، نخستین بار نام بارجان (بارزان) در کارنامهی اردشیر بابکان آمده است. این قوم در کوههای بارز [رشته کوهی در جنوب شرقی استان کرمان مابین شهرهای بم و جیرفت] با سایر اقوام دیگر زندگی میکردهاند.
بارمان
/bārmān/
1- شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ؛ 2- (اَعلام) 1) از سرداران تورانی در دوران نوذر؛ 2) نام دلاوری تورانی که با دوازده هزار سپاه و با هدیههای فراوان از سوی افراسیاب به نزد سهراب فرستاده شد تا بکوشد که رستم و سهراب یکدیگر را نشناسند و او پیوسته با سهراب بود.
باسِط
/bāset/
(عربی) 1- (در قدیم) بسط دهنده، گسترش دهنده؛ 2- از نامهای خداوند.
باسم
/bāsem/
(عربی) (در قدیم) 1- تبسم کننده؛ 2- شکر.
باقر
/bāqer/
(عربی) 1- (در قدیم) شکافنده، گشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب محمّد ابن علی امام پنجم شیعیان محمّد باقر(ع). [همه ی مؤلفان در مذاهب شیعه و سنی سبب ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» دانش فراوان او دانستهاند]؛ 2) «باقرخان» ملقب به سالار ملی، از رهبران مجاهدان مشروطه خواه.
بامداد
/bāmdād/
(در پهلوی، bāmdāt) 1- مدت زمانی از هنگام روشن شدن هوا تا طلوع آفتاب و یک یا دو ساعت بعد از آن، صبح، صبا؛ 2- (اَعلام) 1) اسم پدر مزدک؛ 2) بامداد [محمّدعلی بامداد] از آزادی خواهان و مشروطه خواهان وطن پرست که در تهران روزنامه بامداد روشن را انتشار داد.
بختیار
/baxt(i)yār/
دارای بخت، با اقبال، آن که بختش مساعد باشد، نیکبخت، کامروا.
بخشایش
/baxšāyeš/
(اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن)، گذشت و چشمپوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت.