آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ب» شروع میشوند
بَهمنیار
/b.-yār/
1- دوست و یاورِ نیک منش؛ 2- بهمن داده (آفریده)؛ 3- (اَعلام) 1) ابن مرزبان مکنی [کنیه او] به ابوالحسن، فیلسوف مشائی [قرن 5 هجری] و شاگرد مشهورِ ابن سینا؛ 2) احمد بهمنیار،[1261-1334 شمسی] ادیب و استاد دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
بِهنام
/beh nām/
1- نیک نام، خوش نام؛ 2- (اَعلام) شهرت باستان شناس معاصر (عیسی بهنام) از بنیانگذاران رشته ی باستان شناسی دانشگاه تهران و از پایه گذاران موزه ی مردم شناسی.
بِهنود
/behnud/
(دردساتیر) پسر عزیز.
بِهنیا
/behniyā/
نیک نژاد، دارای اصل و نسب، اصیل، شریف.
بِهکام
/behkām/
(به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده؛ بهترین کامروا.
بِهیاد
/behyād/
(به + یاد) 1- دارندهی بهترین یاد؛ 2- (به مجاز) کسی که از او به نیکی یاد میکنند.
بَکتاش
/baktāš/
(ترکی) (در قدیم) 1- فرماندهی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه.
بیان الله
/bayānollāh/
(عربی) سخن و گفتار خداوند.
بینش
/bineš/
(اسم مصدر از دیدن) 1- (به مجاز) قدرت ادراک و شناخت معمولاً وسیع و ژرف، بصیرت؛ 2- (به مجاز) نگرش؛ 3- (در قدیم) توانایی رؤیت، دیدن؛ 4- (در قدیم) چشم؛ 5- (اَعلام) سید تقی بینش نویسنده و محقق متون کهن موسیقی سنتی ایران که در سال 1300 شمسی در مشهد به دنیا آمد.