آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر
... 116 117 118 119 120  ... 
سِراج
/serāj/
(عربی) (در قدیم) چراغ، روشنایی.
سِراج‌الدین
/serājoddin/
(عربی) 1- چراغ دین؛ 2- (اَعلام) 1) سراج‌الدین ارموی: [594-682 قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، مؤلف مَطالِع الانوار، در کلام و منطق؛ 2) سراج‌الدین عثمان ابن عمر: (= مختاری غزنوی) [قرن 6 هجری] شاعر پارسی‌گوی دربار شاهان غزنوی، مؤلف منظومه‌ی حماسی شهریارنامه.
سرافراز
/sarafrāz/
1- (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ 2- (در قدیم) دارای صفات نیکو و مایه افتخار؛ 3- (در قدیم) گردن فراز، گردن کش، زورمند.
سَرمد
/sarmad/
(عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور دائم؛ 3- (اَعلام) سَرمد: 3- [قرن 11 هجری] شاعر و عارف یهودی از مردم کاشان، که مسلمان شد و به هند رفت و در آنجا به اتهام کفرگویی کشته شد.
سرمه
/sorme/
1- مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چشم و مژه ها استفاده می شود، [سرمه های امروزی مخلوطی از آهن و سرب و بعضی مواد دیگر است یا از سوزاندن دانه های روغنی به دست می آورند]؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) سیاهی ، تاریکی.
سَرو
/sarv/
1- (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت.
سَرور
/sarvar/
1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2- فرمانده، رئیس، بزرگ.
سروراعظم
/s.-aezam/
(فارسی ـ عربی) از نام های مرکب، سرور و اعظم.
سُروش
/soruš/
1- (به مجاز) پیام‌ آور؛ 2- (در قدیم) فرشته‌ی پیام آور، فرشته؛ 3- (به مجاز) پیامی که از عالم غیب برسد، الهام؛ 4- (در قدیم) جبرائیل؛ 5- (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در دستگاه ماهور؛ 6- (در گاه شماری) روز هفدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم؛ 7- (اَعلام) شهرت محمّدعلی اصفهانی [قرن 13 هجری] شاعر ایرانی دربار ناصرالدین شاه، ملقب به شمس الشعرا.
سَروگل
/s.-gol/
(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب.
... 116 117 118 119 120  ...