آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ک» شروع میشوند
کَژال
/kažāl/
(کردی؟) در بعضی از نامنامهها زیباروی سیاه چشم معنا شده است(؟).
کسری
/kasrā/
(معرب از فارسیِ خسرو)؛ (اَعلام) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی. + ( خسرو.
کعبه
/kaebe/
(عربی) 1- مرتفع، جای چهارگوش، مکعب؛ 2- (اعلام) (= بیتالله الحرام): بنایی به شکل مکعب مستطیل در ابعاد حدود 12×10×15 متر در شهر مکه، در کشور عربستان سعودی، قبله گاه مسلمانان جهان و مقدسترین مکان مذهبی در اسلام.
کلثوم
/kolsum/
(عربی) 1- پرگوشت رخسار بیترشرویی، دارای گونه و چهرهی پر گوشت؛ 2- (به مجاز) زیبا چهره؛ 3- (اَعلام) ام کلثوم نام دختر پیامبر اسلام(ص).
کلیم الله
/kalimollāh/
(عربی)1- آن که خدا با او سخن گفته است؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت موسی(ع).
کمال
/kamāl/
(عربی) 1- آخرین حد چیزی، نهایت، بسیاری؛ 2- سرآمد بودن در داشتن صفتهای خوب، بیعیب و نقص بودن، کامل بودن؛ 3- خردمندی و دانایی، فرزانگی، درایت؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز؛ 4- (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو؛ 5- (در فلسفه) صورت و حد طبیعی هر چیز؛ 6- (اَعلام) 1) کمال اصفهانی: (= کمالالدین اسماعیل)؛ 2) کمال خجندی (=کمالالدین خجندی)، خ کمالالدین. 2- 1) و2)
کمالالدین
/kamāloddin/
(عربی) 1- موجب ترقی آیین و کیش؛ 2- (اَعلام)1) کمالالدین اسماعیل: (= کمال اصفهانی) [قرن 7 هجری] شاعر ایرانیِ از مردم اصفهان، که به خاطر نوآوریهایش به خلّاقالمعانی معروف شد؛ 2) کمالالدین خجندی: [قرن 8 و9 هجری] شاعر و عارف ایرانی مقیم تبریز؛ 3) کمالالدین فارسی: (محمّدابن حسن) [قرن 7و 8 هجری] ریاضیدان و فیزیکدان ایرانی، شاگرد قطبالدین شیرازی، دارای پژوهشهایی دربارهی نور، رنگین کمان و عددهای متحاب.
کَمند
/kamand/
1- (به مجاز) آنچه به وسیلهی آن کسی را گرفتار میکنند، دام؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) گیسو.
کُمیل
/komeyl/
(عربی) 1- کامل، تمام؛ 2- (اَعلام) کمیل ابن زیاد: [قرن اول هجری] مسلمان عرب، از اصحاب و هواداران حضرت علی(ع)، که به فرمان حجاج ابن یوسف کشته شد. دعای کمیل به او منسوب است.
کنعان
/kan‛ān/
(عبری) 1- طبق تورات کنعان به معنی «حلیم و بردبار» است؛ 2- (اَعلام) 1) سرزمینی در میان رود اردن، دریای مدیترانه و بحرالمیت، مطابق فلسطین قدیم؛ 2) نام چهارمین پسر حام.