آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «م» شروع میشوند

... 26 27 28 29 30  ... 
مدد
/madad/
(عربی)1- یاری‏ کمک؛ 2- (در قدیم) یار‏ یاور‏ مددکار؛ 3- آنچه به چیزی افزوده می‌شود تا قدرت آن را بیفزاید.
مِدیا
/mediyā/
(اَعلام) 1) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبارت بوده از قرمیس یا کرمانشاهان، همدان، ری و اصفهان؛ این نواحی سرزمینی کوهستانی و پهناور بوده که یونانیان به آن «مدیا» گفته‌اند. سرزمین ماد؛ 2) نام زن آخرین پادشاه ماد؛ 3) (در اساطیر یونان) نام ساحره‌ای که دختران پلیاس (پادشاه ایولخس) را برای اعاده جوانی پدرشان اغفال کرد و دختران پلیاس پدر خود را کشتند تا خون از تن وی بیرون کنند تا ساحره (مدیا) جوانی را به او بازگرداند.
مَدیحه
/madihe/
(عربی) سخنی (معمولاً شعر) که در ستایش کسی گفته‌ یا سروده می‌شود.
مرآت
/mer’āt/
(عربی) (در قدیم) آینه، ( آینه و آئینه.
مُراد
/morād/
(عربی) 1- خواست، آرزو، مقصود، منظور، قصد؛ 2- (در تصوف) پیر؛ 3- (در قدیم) عزم، اراده، مایه‌ی کامرانی و موفقیت؛ 4- (در عرفان) کسی است که قوت ولایت در او به مرتبه‌ی تکمیل نقصان رسیده باشد؛ 5- (اَعلام) 1) نام پنج تن از شاهان عثمانی. مراد اول: [761-791 قمری]، مراد دوم: [824-855 قمری]، مراد سوم: [982-1003 قمری]، مراد چهارم: [1032-1049 قمری]و مراد پنجم: [1293 هجری]؛ 2) مراد بیگ ترکمان: شاه [903-908 قمری] سلسله‌ی آق قوینلو، که پس از شکست از شاه اسماعیل صفوی به بغداد گریخت و سرانجام در دیار بکر به دست شاه اسماعیل کشته شد.
مرال
/merāl/
(ترکی) (= مارال)‏، ( مارال.
مرتضی
/mortazā/
(عربی) 1- (در قدیم) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته؛ 2- (اَعلام) 1) از لقبهای امیرالمؤمنین علی(ع)، امام اول شیعیان؛ 2) مرتضی زبیدی [1145-1205قمری] محدث و لغت شناس عرب، اهل عراق و ساکن زبید یمن و مصر، مؤلف فرهنگ عربی تاج العروس و شرح احیای علوم‌الدین غزالی.
مرتضی علی
/mortazā ali/
(عربی) ترکیبی از لقب و نامِ امیرالمؤمنین علی (ع)، ( مرتضی و علی.
مرجان
/marjān/
(سریانی) 1- جانور بی‌مهره‌ی کوچک دریایی که پوشش آهکی ترشح می‌کند و نسل‌های جدید آن روی بقایای نسل قدیمی زندگی می‌کنند و جزایر مرجانی را بوجود می‌آورند؛ 2- بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که از آن در جواهر سازی و ساخت اشیای زینتی استفاده می‌شود؛ 3- کنایه از لب معشوق و شراب است به سبب سرخی رنگ آن.
مرجانه
/marjān(a)e/
(عربی، مرجانة) 1- مروارید خُرد؛ 2- یک دانه مروارید خُرد، واحد مرجان به معنی یک دانه مرجان؛ 3- (اَعلام) روستایی در شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی.
... 26 27 28 29 30  ...