آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ل» شروع میشوند
لَعبا
/la‛bā/
(عربی) (مؤنث اَلْعَب)، زیباترین.
لُعبت
/lo‛bat/
(عربی) 1- زن زیبا روی و خوش اندام؛ 2- (در قدیم) هر چیز بسیار جالب و شگفت انگیز؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) بت و صنم؛ 4- (در قدیم)(به مجاز) هر یک از سنگهای گران بها یا هر کدام از احجار کریمه.
لعیا
/la‛yā/
(معرب از عبری لیا = لیئه = خسته) 1- خسته؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت یعقوب (ع). + ن.ک. لیا.
لِقا
/le‛qā/
(عربی) 1- (در قدیم) دیدار، ملاقات، چهره، صورت؛ 2- (در تصوف) پیدا شدن استعدادی در دل سالک تا حق در آن ظاهر شود.
لقمان
/loqmān/
(عربی) 1- (اَعلام) 1) سورهی سی و یکم از قرآن کریم دارای سی و چهار آیه؛ 2) شخصی که در قرآن از او به صورت مردی فرزانه یاد شده که فرزند خود را به خداپرستی و رفتار خوب پند میدهد و در ادبیات دورهی اسلامی شهرت یافته است.
لمیا
/lamyā/
(عربی، لمیاء) (مؤنث المی)، 1- زن گندمگون لب؛ 2- (اَعلام) نام یکی از زنان محدثه در اسلام.
لَمیعه
/lami‛e/
(عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.
لَنا
/lanā/
(عربی) نصیب و بهره.
لُهراسب
/lohrāsb/
1- (در اوستایی) به معنی صاحب اسب تندرو؛ 2- صفتی برای خورشید؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) سومین شاه سلسلهی کیانی، که کیخسرو او را به جانشینی خود برگزید. او آتشکدهی آذر برزین را بنیان نهاد، 120 سال پادشاهی کرد و به دست ارجاسپ تورانی کشته شد.
لون
/lon/
(عربی، لَون) 1- (در قدیم) رنگ؛ 2- (به مجاز) نوع، گونه. [این واژه با نام لون/ leven/ (فِبوس لون) شیمیدان آمریکایی متولد روسیه (1869-1940 میلادی) که به خاطر پژوهش هایش دربارهی اسیدهای نوکلئیک و تشکیل نوکلئوتیدها معروف شده، هم نویسه میباشد].