آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ف» شروع میشوند
فَرنام
/far nām/
بهترین نام، بالاترین نام.
فَرنگیس
/farangis/
(اَعلام) نام دختر افراسیاب تورانی و زن سیاوش.
فَرنود
/farnud/
(دساتیر) برهان و دلیل. [از برساختههای دساتیر ـ برهان چ معین].
فَرنوش
/far nuš/
(دساتیر) نام عقل فلک قمر که به عربی عقل فعال گویند و به فارسی خرد کارگر نامند. [از برساختههای دساتیر میباشد].
فَرنیا
/far niyā/
(فر = (در قدیم) (به مجاز) مایهی جلال و شکوه + نیا = پدربزرگ، جد) (به مجاز) ویژگی آن که مایهی جلال و شکوه نیایش میباشد.
فَرهاد
/farhād/
1- در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کردهاند؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد؛ 2) عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز، در داستانهای ملی؛ 3) نام پنج تن از شاهان اشکانی، فرهاد اول: شاه [حدود 176-حدود 171 پیش از میلاد]، که آماردها را مطیع ساخت و آنان را به پاسداری دروازهی خزر گماشت؛ فرهاد دوم: شاه [حدود 136- حدود 128 پیش از میلاد] که دست سلوکیان را از خاک ایران کوتاه کرد. در جنگ با سکاها کشته شد؛ فرهاد سوم: شاه [حدود 70-58 پیش از میلاد]، که به دست پسرانش مسموم شد؛ فرهاد چهارم: شاه [حدود 37-2 پیش از میلاد]، که پدر، برادران (30 تن) و جمعی از بزرگان دربارش را در آغاز سلطنت کشت. بر اثر شورش مردم به مشرق ایران گریخت و برای بازگشت به سلطنت، از سکاها یاری گرفت [30پیش از میلاد] سرانجام به دست همسر رومی خود و پسرش فرهادک (فرهاد پنجم) کشته شد؛ فرهاد پنجم، معروف به فرهادک: شاه [2 پیش از میلاد – 4 میلادی]، که پدرش را کشت و مادرش را به زنی گرفت. مردم بر او شوریدند و او را همراه با مادرش کشتند.
فَرهام
/farhām/
(اوستایی) نیک اندیش. [از واژهی (اوستایی) «فرایوهومت»].
فَرِهان
/farrehān/
(فره + ان (پسوند نسبت))، منسوب به فره، با شکوه و بزرگ.
فَرهمند
/farremand/
1- دارای شکوه و وقار؛ 2- (به مجاز) خردمند و دانا، دارای فر، نورانی و با شکوه.
فرهنگ
/farhang/
1- پدیدهی کلی پیچیدهای از آداب، رسوم، اندیشه، هنر، و شیوهی زندگی که در طی تجربهی تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی؛ 2- قاموس و لغتنامه؛ 3- (در گفتگو) به معنی ادب، شعور یا تربیت اجتماعی؛ 4- (در قدیم) به معنای علم و معرفت، عقل و خرد، تدبیر و چاره.