آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ف» شروع میشوند

... 11 12 13 14 15 
فریدرضا
/f.-rezā/
(عربی) از نام‌های مرکب، فرید و رضا.
فریده
/faride/
(عربی) (مؤنث فرید)، فرید.
فریدون
/fereydun/
1- به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»؛ 2- (اَعلام) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله‌ی پیشدادی به شمار رفته است. کاوه پس از پیروزی قیام خود او را به پادشاهی برگزید. فریدون پس از 500 سال پادشاهی، قلمرو خود را میان پسرانش ایرج، سلم و تور قسمت کرد. [تفسیر معنای فریدون (سه ایدون یا سه اینچنین) مربوط به دورانی است که در آن آریائیان به سه شاخه تقسیم گردیدند].
فریسا
/farisā/
(فری = شگفت انگیز، عجیب + سا (پسوند شباهت))، 1- مانند فری، شبیه به فری؛ 2- (به مجاز) عجیب و شگفت انگیز (از حیث زیبایی).
فریما
/farimā/
(= فریبا)، فریبا.
فریمان
/farimān/
(فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + مان/من= اندیشه و فکر)؛ 1- دارای اندیشه‌ی خجسته، مبارک و با شکوه؛ 2- (به مجاز) خیراندیش و نیک اندیش؛ 3- (اَعلام) 1) رودخانه‌ای فصلی، در استان خراسان به طول 44 کیلومتر، که از شهرستان فریمان سرچشمه می گیرد و پس از عبور از روستاهای آن، در 11 کیلومتری جنوب فریمان به سد فریمان می‌ریزد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان خراسان رضوی.
فریماه
/fari māh/
(فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + ماه) 1- ماه خجسته و مبارک، ماه شکوهمند و خجسته؛ 2- (به مجاز) زیباروی سعادتمند و باشکوه.
فَرین
/farin/
(فر= شکوه و جلال + ین (پسوند نسبت))، 1- (به مجاز) دارای شکوه و جلال؛ 2- تابه‌ای از سفال برای پختن نان.
فَرینا
/farinā/
1- مهرورز، مهربان؛ 2- دلبر، ستایش؛ 3- بخشش.
فریناز
/fari nāz/
[فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + ناز= کرشمه و غمزه (به مجاز) زیبا و قشنگ] 1- ویژگی آن که دارای خجستگی و شکوهمندی زیبا و قشنگ است؛ 2- کرشمه و غمزه‌ی با شکوه؛ 3- (به مجاز) زیباروی نازدارو با شکوه.
... 11 12 13 14 15