آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ف» شروع میشوند
فَریمهر
/fari mehr/
(فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + مهر = خورشید)، 1- خورشید با شکوه و خجسته، آفتاب شکوهمند و مبارک؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
فَریا
/fariyā/
[فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + ا = (پسوند نسبت)]، 1- (به مجاز) خجسته، شکوهمند، مبارک، با شکوه؛ 2- (به مجاز) جذاب، دلپذیر و گیرا.
فَریار
/faryār/
(فر = شکوه و جلال + یار (پسوند دارنگی))، فرهور. فرهور.
فریال
/feriyāl/
(عربی) 1- زیباروی؛ 2- خوش صدا؛ 3- نام پرنده ای.
فریبا
/fa(e)rybā/
1- (به مجاز) بسیار زیبا، دل پسند و خوشایند؛ 2- (در قدیم) به معنای فریفته.
فریبرز
/faryborz/
1- دارندهی فرّ بزرگ، بزرگ فره، شکوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، که با پادرمیانی رستم، فرنگیس مادر کیخسرو را به زنی گرفت.
فَرید
/farid/
(عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.
فَریدا
/faridā/
(عربی ـ فارسی) (فرید + ا (پسوند نسبت))، منسوب به فرید، فرید.
فریدالدین
/faridoddin/
(عربی) 1- یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دینورزی؛ 2- (اَعلام) 1) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به عطّار نیشابوری: [حدود 540-618 قمری] نویسنده، شاعر و عارف ایرانی، مؤلف تذکرةالاولیا، در شرح حال بزرگان صوفیه و منظومههای منطقالطیر، الهی نامه، اسرارنامه، خسرونامه، مصیبنامه و دیوان شعر؛ 2) فریدالدین دهلوی: [قرن 8 هجری] از عارفان هند، معروف به شِکر گنج، استاد و خویشاوند نظامالدین اولیا.
فریدخت
/fari doxt/
(فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته + دخت = دختر)، 1- دختر خجسته و مبارک؛ 2- دختر باشکوه و شکوهمند.