آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ع» شروع میشوند

... 6 7 8 9 10  ... 
عرشیا
/aršiyā/
(عربی ـ فارسی) [عرش + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت یا اسم ساز)]، منسوب به عرش، ، عرش.
عَرفات
/arafāt/
(عربی) (اَعلام) (= عرفه) دشتی در حدود 21 کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوهی به همین نام، که حاجیان از ظهر تا غروب روز 9 ذیحجه را در آن می‌گرانند.
عرفان
/erfān/
(عربی) 1- (در تصوف) مکتبی که وصول به حقیقت معرفت خداوند را از طریق ریاضت و تهذیب نفس و تأمل جستجو می‌کند؛ یکی از مراحل سلوک، معرفت؛ شناخت بر مبنای اصول مکتب تصوف؛ 2- (در قدیم) شناخت، آشنایی.
عرفانه
/erfāne/
(عربی ـ فارسی) (عرفان + ه (نسبت))، منسوب به عرفان. ( عرفان.
عِزالدین
/ez(z)oddin/
(عربی) 1- موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجمندی دین؛ (اَعلام) 1) دومین سلطان مصر [648-655 قمری] از سلسله‌ی ممالیک بحری، همسر شجرةالدّر، که توسط غلامان همسرش کشته شد؛ 2) عزالدین حسین لر: نام دو تن از اتابکان لر کوچک. عزالدین حسین اول: اتابک [677-629 قمری]؛ عزالدین حسین دوم: اتابک [716-730 قمری]؛ 3) عزالدین محمّد لر (= محمّدلر): نام دو تن از اتابکان لر کوچک؛ عزالدین محمّد اول: اتابک [695-716 قمری]،که از سوی غازان خان حکومت یافت و پس از مرگ او مدتی همسرش دولت خاتون جانشین وی شد؛ عزالدین محمّد دوم: اتابک [750-795 قمری] که پس از حمله‌ی تیمور به بروجرد متواری شد، تا در سال 806 هجری سرش را نزد تیمور بردند؛ 4) عزالدین مسعود: نام دو تن از اتابکان موصل و از امرای آل زنگی؛ عزالدین مسعود اول: اتابک موصل [577-589 قمری]، پسر قطب‌الدین مودود. صلاح‌الدین ایوبی دو بار به قلمرو او لشکر کشید و بخشی از قلمرو موصل را گرفت؛ عزالدین مسعود دوم: معروف به ملک قاهر، اتابک موصل [607-615 قمری]، پسر نورالدین ارسلانشاه دوم.
عِزت
/ezzat/
(عربی) 1- عزیز و گرامی بودن، سربلندی و ارجمندی در مقابلِ ذلت؛ 2- احترام، بزرگداشت، گرامی‌داشت، تکریم؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) خداوند.
عزت‌الله
/ezzatollāh/
(عربی) عزت خدا، ارجمندی خداوندی.
عزیز
/aziz/
(عربی) 1- آن که او را بسیار دوست بدارند یا برای او ارزش و احترام زیادی قائل باشند، گرامی، محبوب، دارای رفاه، عزت و احترام در مقابلِ ذلیل؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (در قدیم) دارای عظمت و احترام؛ 4- (در تصوف) مرشد، پیر.
عزیزالله
/azizollāh/
(عربی) گرامی و محبوب در نزد خدا.
عزیزه
/azize/
(عربی) (مؤنث عزیز)، ( عزیز.
... 6 7 8 9 10  ...