آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ش» شروع میشوند
شهراد
/šah rād/
پادشاهِ جوانمرد.
شهرام
/šahrām/
1- مطیع شاه، رام شاه؛ 2- آرام شاه، موجب آرامش شاه.
شهربانو
/šahr bānu/
1- (در قدیم) همسر پادشاه، ملکه؛ 2- (اَعلام) دختر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی، که گفته میشود پس از اسیر شدن به دست مسلمانان، به عقد امام حسین(ع) در آمد و امام زینالعابدین(ع) فرزند اوست. بقعهای به نام بیبیشهربانو در شهرری به آرامگاه او معروف است.
شهرخ
/šah rox/
(= شاهرخ)، شاهرخ. 1-
شهرداد
/šahr dād/
(شهر + داد = داده، آفریده)، زادهی شهر، شهری.
شهرزاد
/šahr zād/
1- (مخفف شهرزاده)، زادهی شهر، شهری؛ 2- (اَعلام) شخصیت اصلی کتاب هزار و یک شب، که به همسری پادشاه در میآید و هر شب بخشی از داستانهای هزار و یک شب را برای او نقل میکند.
شهرناز
/šāhrnāz/
(اعلام) (در شاهنامه) نام دختر جمشید که او را با خواهرش ارنواز به ایوان ضحاک بردند و ضحاک او را از جادویی بپرورد و کژی و بدخویی آموخت و چون فریدون به کاخ ضحاک درآمد فرمان داد تا او و ارنواز را از شبستان ضحاک به در آورند و به راه یزدان رهنمون گشتند.
شهره
/šohre/
(عربی) مشهور، نامور.
شهرو
/šahru/
حکومت کننده، سلطنت کننده؛ 2- (اعلام) 1) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه ای از زنِ دانا، اندیشمند و توانا را به تماشا می گذارد. نویسنده ی داستان حماسی برزونامه در چهره ای که از این زن رسم کرده است نمادی از دانایی، شهامت و چاره سازی را آرایه می کند. او پس از آن که در می یابد شاه توران افراسیاب پسر او برزو را فریب داده و او را آماده ی کشتن رستم ساخته است او را از انجام این کار مانع می شود و در آن هنگام هم که رستم و برزو با یکدیگر دست به گریبان می شوند باز نقش میانجی داننده ای را بازی می کند که می تواند هر مشکلی را از هم بگشاید؛ 2) شهرو نام زنی [در دوره ی ساسانی] که تنها به سبب شخصیت وجودی برزویه ی پزشک و دانشمند بزرگی که در زمان انوشیروان ساسانی می زیست و به فرهنگ باستان خدمات زیادی کرد در تاریخ نامه ها باقی مانده و بسیاری تربیت و فرهنگ برزویه را از او دانسته و او را یکی از خردمندترین زنان ـ مادران دوره ی ساسانی دانسته اند.
شهروز
/šah ruz/
(اَعلام) نام وزیر شاهپور.