آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «س» شروع میشوند
سَدِنا
/sadenā/
سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.
سَدیف
/sadif/
(اَعلام) نام چند تن از صحابه.
سِراج
/serāj/
(عربی) (در قدیم) چراغ، روشنایی.
سِراجالدین
/serājoddin/
(عربی) 1- چراغ دین؛ 2- (اَعلام) 1) سراجالدین ارموی: [594-682 قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، مؤلف مَطالِع الانوار، در کلام و منطق؛ 2) سراجالدین عثمان ابن عمر: (= مختاری غزنوی) [قرن 6 هجری] شاعر پارسیگوی دربار شاهان غزنوی، مؤلف منظومهی حماسی شهریارنامه.
سرافراز
/sarafrāz/
1- (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ 2- (در قدیم) دارای صفات نیکو و مایه افتخار؛ 3- (در قدیم) گردن فراز، گردن کش، زورمند.
سَرمد
/sarmad/
(عربی) 1- (در قدیم) پایدار، پیوسته، همیشگی؛ 2- (در حالت قیدی) به طور دائم؛ 3- (اَعلام) سَرمد: 3- [قرن 11 هجری] شاعر و عارف یهودی از مردم کاشان، که مسلمان شد و به هند رفت و در آنجا به اتهام کفرگویی کشته شد.
سرمه
/sorme/
1- مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چشم و مژه ها استفاده می شود، [سرمه های امروزی مخلوطی از آهن و سرب و بعضی مواد دیگر است یا از سوزاندن دانه های روغنی به دست می آورند]؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) سیاهی ، تاریکی.
سَرو
/sarv/
1- (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت.
سَرور
/sarvar/
1- آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2- فرمانده، رئیس، بزرگ.
سروراعظم
/s.-aezam/
(فارسی ـ عربی) از نام های مرکب، سرور و اعظم.