آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های دختر که با حرف «س» شروع میشوند

... 11 12 13 
سوین
/se(o)vin/
(ترکی) شادباش.
سوینج
/se(o)vinj/
(ترکی) شادی.
سکینه
/sakine/
(عربی) 1- (= سکینت)، آرامش خاطر؛ 2- (اَعلام) [قرن 1و 2 هجری] دختر امام حسین(ع)، همسر مصعب ابن زّبیر. در مدینه وفات یافت. حضرت سکینه« سلام الله علیها » سکینه: در لغت به معنی وقار و آرامش و هیبت است . و نیز صفت مشبهه از ماده سکون است. و در آیه شریفه: «هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین» سکینه به معنی ایمان است. سکینه خاتون لقب دختر امام حسین ( ع) است که نام او «امینه» بوده است . سکینه خاتون از زنان بزرگوار و بسیار عالم و فاضل در علوم دینی بویژه علم حدیث بوده است. و شعرا و فضلای فراوانی در خانه او حضور می یافتند و از خِرمَن علم و عرفان او بهره می جستند ، در حادثه کربلا حضور داشته و همراه عمه اش حضرت زینب «علیها السلام» در دوران اسارت حماسه ها آفرید و در افشای ماهیت یزید بن معاویه و شرح واقعه کربلا نقش بسزائی داشته است. بویژه بعد از خطبه عمه اش زینب ( س) در بازار کوفه لب به سخن گشود و آنچنان بر زخم ندامت کوفیان نمک پاشید که فریادشان به آسمان بلند شد. همچنین در مجلس یزید به تحقیر او و حاضران پرداخت که حضّار از صلابت نفس و ایمان استوار او دچار شگفتی شدند، حضرت سکینه ( س) بعنوان حکیمی آگاه به حوادث روزگار در ثبت و ضبط وقایع عاشورا نقش قابل توجه ای ایفا کرده است. هر کس نام دخترش را «سکینه» بگذارد و شأن و جایگاه این اسم شریف را بشناسد و با احترام از آن یاد کند، آرامش و متانت و سعه صدر در وجود دخترش ملکه می شود و اگر کسی دچار اضطراب و دلهره است به این نام شریف توسل کند و ذکر «یا انیس و یا مونس» را تکرار نماید به آرامش قلبی سرشاری دست پیدا می کند . و شیطان و لشکریانش از پیرامون او و فضای خانواده اش دورمی شوند. گر بدنبال صـفای سینـــه ای سینه پاک و بدون کینه ای با سکینه ، کینه ها را پاک کن فضل او را زینت افلاک کن با سکینه کینه ها را پاک کن فضل او را زینت افلاک کن
سیاره
/sayyāre/
(عربی) 1- (در نجوم) هر جرم آسمانی که در منظومه‌ای به دور ستاره‌ای می‌گردد، به ویژه هر یک از نُه جِرم آسمانیِ غیر نورانی و بزرگ که به دور خورشید می‌گردند؛ 2- (در قدیم) کاروان، قافله.
سیران
/seyrān/
(در قدیم) گردش و تفرج.
سیرانوش
/sirānuš/
[سیر (در پهلوی) راضی و خشنود + انوش= جاویدان]، خوشنودی و رضایت‌مندی جاودان.
سیما
/simā/
(عربی) 1- چهره، صورت؛ 2- (در قدیم) نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.
سیمین
/simin/
(سیم = نقره + ین (پسوند نسبت))، 1- ساخته شده از نقره، نقره‌ای رنگ، سفید و درخشان؛ 2- (به مجاز) زیبا.
سیمین‌بَر
/s.-bar/
(در قدیم) 1- (به مجاز) سیم اندام، دارای اندامی سفید؛ 2- (به مجاز) زیبا.
سیمین‌دخت
/s.-doxt/
(سیمین + دخت = دختر)، 1- دختری که مانند نقره سفید و درخشان است؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
... 11 12 13