آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر و دختر که با حرف «ز» شروع میشوند
زاگرس
/zāgros/
(اَعلام) نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه دارد که همان کوههای پشتکوه کنونی یا پاطاق است و یونانیان آن را زاگرس گفتهاند.
زال
/zāl/
1- (= زر) سفید موی؛ 2- (اَعلام) پسر سام و پدر رستم، پهلوان افسانه ای ایران، که به وسیله ی سیمرغ پرورش یافت.
زاهد
/zāhed/
(عربی) 1- پارسا، پرهیزکار؛ 2- (در تصوف) آن که از دنیا و بهرههای آن روی گردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است؛ 3- (اَعلام) شیخ زاهد گیلانی از عارفان بنام ایرانی در قرن 7 هجری.
زاهده
/zāhede/
(عربی) 1- زن زاهد. + زاهد1- ، 2- ؛ 2- (اعلام) زاهده خاتون بانویی عارف، که در زمان خود به عقل و تدبیر و سیاست پردازی آوازه داشت. او در جوانی به عقد اتابک بزایه، حاکم فارس در آمد او نه تنها در اداره ی امور آن خطه دخالت مستقیم داشت بلکه به سبب عشق به دانش به ساختن مدرسه نیز توجه زیادی نشان می داد. به فرمان او مدرسه ای به نام زاهده در شیراز ساخته شد که تولیت آن را به علمای حنفی مذهبی سپرده بود، ولی پس از چندی تغییر جهت داد و امام ناصرالدین سیرانی شافعی را به اداره ی آن گماشت. زاهده خاتون پس از کشته شدن شوهرش به دست سلطان مسعود سلجوقی که در میان راه همدان و اصفهان اتفاق افتاد، چون شنید که شوهرش را در اصفهان به خاک سپرده اند، استخوان های او را به شیراز آورد و بر آرامگاه او قبه و بارگاهی ساخت که خود نیز پس از مرگ در همان جا به خاک سپرده شد. می گویند به سبب نیکوکاری های فراوان زاهده خاتون آرامگاه او عزت و احترام بسیاری میان مردمان به دست آورد و در شمار قبور متبرکه درآمد.
زاهره
/zāhere/
(عربی) (مؤنث زاهر)، زاهر.
زاوش
/zāvoš/
(یونانی) نام ستارهی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از کلمهی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد. + ن.ک. راوش.
زاکیه
/zākiye/
(عربی، زاکیَة)، 1- (در قدیم) نیکو، پاکیزه.
زایر
/zāyer/
(عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) دیدار کننده، زائر؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) تقاضا کننده.
زُبید
/zobeyd/
(عربی) (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.
زُبیده
/zobeyda(e)/
(عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.