آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر و دختر که با حرف «ج» شروع میشوند

1 2 3 4 5 
جبرائیل
/jebrā’il/
(عبری) (= جبریل، جبرئیل) 1- بنده‌ی خدا، مرد خدا؛ 2- (اَعلام) در فرهنگ اسلامی و دیگر ادیان نام یکی از فرشتگان مقرب الهی که رابط میان خدا و پیامبران است، روح‌القدس، روح‌الامین.
جعفر
/jaefar/
(عربی) 1- جوی، رود؛ 2- ناقه‌ی پر شیر؛ 3- (اَعلام) 1) ابوعبدالله جعفر ابن محمّد [80-148 قمری] ششمین امام شیعیان (= امام صادق(ع))، که اساس فقه شیعه به او منسوب است؛ 2) جعفرابن ابی طالب: [قرن اول هجری] صحابی و پسر عم پیامبر اسلام(ص) و برادر حضرت علی(ع) [= جعفر طیار]، که در جنگ با کافران در مؤته کشته شد؛ 3) جعفر برمکی: [187 هجری]دولتمرد ایرانی وزیر و ندیم هارون الرشید که به فرمان او کشته شد؛ 4) جعفر بایسنقری: [890 هجری] خوشنویس ایرانی از مرد تبریز، شاهنامه بایسنقری به خط اوست؛ 5) جعفرخان زند: شاه ایران [1199-1203 قمری]، از سلسله‌ی زند، که با کشته شدن او به دست خویشاوند خودش، راه برای پیروزی آقامحمّدخان قاجار هموار شد.
جعفرصادق
/j.-sādeq/
جعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است و نیز بمعنای جوی پرآب و جویبار آمده است همچنین «جعفر» نام ششمین امام معصوم ( ع) ملقب به « صادق » است . صادق صفت فاعلی از صدق است یعنی کسی که راستگو در علم و عمل است . اما در مورد امام ( ع) به دلیل ظهور کرامات و فضائل مخصوص استعمال می شود امام جعفر صادق ( ع) به دلیل فضای سیاسی و فرهنگی عصر خویش ، نهضت علمی پدرش را دنبال کرد و به تربیت شاگردان و فرهیختگان در علوم مختلف پرداخت . جوهر دیانت و حقیقت وحی نبوی را که در معرض خطر بود در تفکر شیعه تثبیت کرد و هویتی جاودانه به آن بخشید . و با گذشت روزگار اعماق و لایه های پنهان این حرکت عظیم الهی بر جهانیان آشکارتر می شود. هر کس را نام « جعفر» باشد و با نیت پاک و خالص در ولایت امام صادق ( ع) سلوک کند به بحر بیکران معارف او متصل خواهد شد و همانند جویباری خروشان در طول عمر بابرکت خود می جوشد و می خروشد و تشنگان معارف خود را سیراب می کند مخصوصا دستیابی به علم کیمیا در علوم غریبه تنها با سلوک باطنی و توسل به ولایت جعفری و طهارت قلبی مدام حاصل می شود و رمز ماندگاری این علوم حفظ اسرار دیگران و کتمان راز آن از نامحرمان است . کیمــیا داری که تبدیـلــش کنـی ور که جوی خون بود نیلـــش کنـی این چنین میــتناگری ها کارتست این چنــین اکسـیرها اســرار تسـت معنــی آن باشـد که بســتاند تـرا بــی نیـــاز از نقــش گـرداند تــــرا معنـی آن نبود که کـور و کرکــند مــرد را بر نقــش عاشــــق تـر کند بی) 1- از نام های مرکب، جعفر و صادق؛ 2-(اعلام) [= امام جعفر صادق(ع)]، جعفر 3- 1)
جلال
/jalāl/
(عربی) 1- بلند پایگی، عظمت، بزرگی؛ 2- از صفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره دارد.
جلال‌الدین
/jalāloddin/
(عربی) 1- شکوه و عظمت دین؛ 2- (اَعلام) 1) مولانا جلال‌الدین محمّد بلخی (= مولوی) از عارفان و شاعران بنام ایرانیِ قرن 7 هجری، مؤلف منظومه‌ی عرفانی معروف به مثنوی معنوی، مجموعه غزلهای موسوم به دیوان شمس، دو کتاب به نامهای فیه مافیه و مجالس سبعه؛ 2) جلال‌الدین خوارزمشاه فرزند سلطان محمّد خوارزمشاه از سلاطین سلسله‌ی خوارزمشاهی در قرن 7 هجری.
جلاله
/jalāle/
(عربی) (مؤنث جلال)، جلال.
جلوه
/jelve/
(عربی) نمایان شدن، خود را آشکار کردن، خودنمایی؛ (به مجاز) زیبایی، جاذبه.
جلیل
/jalil/
(عربی) 1- بلند مرتبه، بزرگوار؛ 2- بزرگ، شکوهمند؛ 3-از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) منطقه‌ی تاریخی زراعتی در شمال فلسطین در شرق رود اردن [= جلیله] که به دو بخش جلیل سفلا و جلیل علیا تقسیم می‌شود، بنا به روایت انجیل مرکز اصلی رسالت حضرت عیسی(ع) بوده است.
جلیله
/jalile/
(عربی) (مؤنث جلیل)، جلیل. 1- و 2-
جمال
/jamāl/
(عربی) 1- زیبایی؛ 2- (به مجاز) مایه‌ی زیبایی و زینت بخش؛ 3- (در تصوف) جلوه‌های الطاف خداوندی.
1 2 3 4 5