آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
پسر و دختر
پسر
دختر

نام های پسر که با حرف «ی» شروع میشوند

1 2 
یادگار
/yād(e)gār/
1- آنچه از کسی یا چیزی باقی می‌مانَد و خاطره‌ی او را در اذهان زنده نگه‌می‌دارد؛ 2- یاد، خاطره؛ 3- یادگاری؛ 4- (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد، جانشین، وارث؛ 5- (در قدیم) نشان، اثر؛ 6- (در قدیم) ماندگار، ماندنی؛ 7- (اَعلام) 1) ماهنامه تاریخی و ادبی فارسی که به وسیله‌ی عباس اقبال در سالهای 1321-1325 شمسی در تهران منتشر شد؛ 2) یادگار محمّد: [قرن 9 هجری] شاهزاده تیموری، پسر بایسنقر، که در سال 873 قمری سلطان ابوسعید را کشت و در جنگ با سلطان حسین بایقرا شکست خورد.
یارالله
/yārollāh/
(فارسی ـ عربی) دوست خدا.
یاسان
/yāsān/
(دساتیر) 1- از برساخته‌های فرقه‌ی آذرکیوان؛ 2- (اَعلام) یاسان را نام پیغمبری دانسته‌اند و کتابی به نام «نامه شت و خشور یاسان» در دساتیر درج شده است.
یاسر
/yāser/
‌(عربی) 1- شترکُش که گوشت قسمت کند؛ 2- آسان؛ 3- چپ، طرف چپ؛ 4- (اَعلام) نام صحابی مشهور پدرِ عمار، که خود و همسرش (سمیّه) به خاطر پذیرش اسلام، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند.
یاسین
/yāsin/
(عربی) (اَعلام) (= یس) سوره‌ی سی و ششم از قرآن کریم، دارای صدو هشتاد و یک آیه.
یاشا
/yāšā/
(ترکی) به معنی زنده باد!، آفرین!.
یاشار
/yāšār/
(ترکی) جاویدان، همیشه زنده.
یاقوت
/yāqut/
(معرب از فارسی یاکند) 1- (در علوم زمین) سنگِ قیمتی از ترکیبات آلومین که به رنگ‌های سرخ، زرد، و کبود وجود دارد و در جواهرسازی به کار می‌رود؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) لب سرخ معشوق؛ 3- (اَعلام) 1) نام یکی از قدیمی‌ترین اقوام ترک که به مغولان شباهت نزدیک دارند: 2) یاقوت: کتاب عربی از ابراهیم نوبختی [قرن 4 هجری]، در کلام شیعه؛ 3) یاقوت حموی (= شهاب‌الدین یاقوت حموی): [575-626 قمری] دایرةالمعارف نویس عرب، از جمله بردگان رومی. مؤلف فرهنگ جغرافیایی مُعجم الاُدَبا؛ 4) یاقوت مستعصمی (= جمال‌الدین یاقوت مستعصمی): [قرن 7 هجری] خوشنویس مسلمان، از غلامان مستعصم عباسی، که نمونه‌های فراوانی از کتابهای خط او، مانند قرآن و گلستان سعدی در دست است.
یاور
/yāvar/
یاری دهنده، کمک کننده.
یحیی
/yahyā/
(عبری) 1- به معنی «تعمید دهنده»؛ 2- (اَعلام) 1) نام پسر زکریّا از پیامبران بنی اسرائیل؛ 2) یحیی (= شاه یحیی) : شاه بخشی از ایران [حدود 786-795 قمری] از سلسله‌ی آل مظفر، که مدتی بر یزد، اصفهان و فارس حکومت کرد. با اینکه نسبت به امیر تیمور از در اطاعت درآمد، ولی سرانجام به فرمان او کشته شد؛ 3) یحیی: امیر سربداری [753-759 قمری]، که طُغاتیمور، امیر مغول را کشت و خود نیز مدتی بعد به دست برادر زنش کشته شد؛ 4) یحیی برمکی: [120-190قمری] دولتمرد ایرانی، وزیر هارون الرشید که قدرت فراوان به دست آورد، ولی سرانجام مورد غضب خلیفه واقع شد و در زندان درگذشت؛ 5) یحیی ابن حسین: نخستین شاه زیدی یمن [قرن 3 هجری] ملقب به هادی؛ 6) یحیی ابن زید: [قرن 2 هجری] از دلاوران علوی، که پس از کشته شدن پدرش زید ابن علی به خراسان گریخت و در آنجا دعوت به قیام کرد. نصرابن سیار، امیر امور خراسان او را دستگیر کرد و با جمعی از یارانش کشت؛ 7) یحیی ابن عدی: (= ابوزکریا): [280-364 قمری] فیلسوف مسیحی اهل تکریت در عراق، مترجم کتاب النفس ارسطو، به عربی و مؤلف برخی کتابهای فلسفی و کلامی؛ 8) یحیی معاذ رازی: [قرن 3 هجری] عارف و زاهد ایرانی از مردم ری؛ 9) یحیی تعمید دهنده(= یوحنای مُعمَدان): [زنده تا حدود 31 میلادی] رهبر دینی یهود، از خویشاوندان حضرت عیسی (ع)، که ظهور نجات دهنده را به مردم نوید می‌داد و آنان را در رود اردن غسل تعمید می‌داد. حاکم فلسطین به تحریک همسرش او را سربرید؛ 10) یحیای دمشقی (= یوحنای دمشقی): [حدود 675-749 میلادی] مسیحی سوری از آبای کلیسا، مؤلف آثاری در الاهیات، فلسفه و تاریخ؛ 11) یحیی نحوی: [زنده در 640 میلادی] پزشک، فیلسوف و زبان شناسی اهل اسکندریه، مؤلف شرحهایی بر کتابهای بقراط و جالینوس.
1 2