آ
ا
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
نام های پسر که با حرف «ا» شروع میشوند
اَباذر
/abāzar/
(عربی) (= ابوذر)، ( ابوذر.
اِبراهیم
/ebrāhim/
(عبری) 1- پدر عالی؛ 2- (اَعلام) 1) سورهی چهاردهم از قرآن کریم دارای پنجاه و دو آیه؛ 2) ابراهیم: از پیامبران بنی اسراییل، ملقب به خلیل الله، پدر اسحاق و اسماعیل، که گفته می شود معاصر همورابی بوده است و عربها و یهودیان خود را از تبار او می دانند. بنای کعبه منسوب به اوست؛ 3) ابراهیم: [قرن اول هجری] نام فرزند پیامبر اسلام(ص) که در کودکی وفات یافت؛ 4) ابراهیم: شاه عثمانی [1049-1058 قمری]، که جنگی طولانی با ونیز آغاز کرد، سرانجام خلع و کشته شد؛ 5) ابراهیم ابن ادهم: (= ابراهیم ادهم) [قرن 2 هجری] عارف و زاهد ایرانی، از پیشگامان و بزرگان نهضت تصوف، که گفته می شود از شاهزادگان بلخ بود؛ 6) ابراهیم ابن اغلب: بنیانگذار و نخستین امیر [184-196 قمری] سلسله ی بنو اغلب؛ 7) ابراهیم ابن منصور نیشابوری: [اوایل قرن 6 هجری] نویسندهی ایرانی، مؤلف کتاب قصص الانبیا، در سرگذشت پیامبران؛ 8) ابراهیم ابن ولید: سیزدهمین خلیفهی اموی [126-127 قمری]؛ 9) ابراهیم تیموری: [796-838 قمری] شاهزاده ی گورکانی، پسر شاهرخ، حاکم بلخ و تخارستان؛ 10) ابراهیم شاه قاجار: [قرن12 هجری] شاهزادهی سلسلهی افشاریه، برادرزادهی نادرشاه و از مدعیان سلطنت، که بر ضدّ برادرش عادل شاه در اصفهان قیام کرد و او را مغلوب و متواری کرد و خود به سلطنت نشست؛ 11) ابراهیم صفوی: (= سلطان ابراهیم میرزا) [946-984 قمری] شاهزادهی صفوی، نوهی شاه اسماعیل اول، شاعر، خوشنویس، هنردوست و گرد آورندهی اثرهای هنری. گفته میشود کتابخانهاش شامل 4000 جلد کتاب بوده است؛ 12) ابراهیم غزنوی: دهمین شاه [451-492 قمری] سلسلهی غزنویان پسر سلطان محمود. [این نام در اصل «ا ب ر ا م» به معنی «کسی که پدرش والامقام است» بوده و بعدها «ابراهام» به معنی «پدر حمایت بسیار» شده است و در قرآن 69 بار به صورت «ابراهیم» آمده است. (برهان قاطع به اهتمام دکتر معین، ص81 پاورقی نام ابرهام)].
ابوالحسن
/abolhasan/
(عربی) 1- پدر حسن؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالحسن علی ابن ابیطالب(ع): (= حضرت علی)، علی 6- 1) ؛ 2) ابوالحسن علی ابن محمّد(ع): (= امام علی النقی)، ا نقی.3- ؛ 3) ابوالحسن علی ابن موسی(ع): (= امام رضا)، ا رضا 3- 1) ؛ 4) ابوالحسن موسی ابن جعفر(ع): (= امام موسی کاظم)، ا کاظم 2- ؛ 5) ابوالحسن خرقانی: [قرن 4 و 5 هجری] صوف و عارف ایرانی، مؤلف نورالعلم. آرامگاهش در قلعه نو (خرقان) در نزدیکی شاهرود زیارتگاه است؛ 6) ابوالحسن ابن عبدالله: آخرین فرمانروای [1083-1098 قمری] سلسلهی قطبشاهیان دکن؛ 7) ابوالحسن علی ابن اخشید: از امیران [349-355 قمری] اخشیدیه، که پس از مرگش غلام سیاهپوست او به نام کافوراخشیدی، فرمانروای مصر شد.
ابوالفتح
/abolfath/
(عربی) 1- پدرِ فتح؛ 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [1169-1194 قمری] از سلسلهی زند، پسرِ کریمخان زند.
ابوالفضل
/abolfazl/
(عربی) 1- پدر فضل؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالفضل عباس(ع): (= عباس بن علی)، ) عباس. 4- 1) ؛ 2) ابوالفضل جعفر: (= مقتدر) خلیفهی عباسی [295-320 قمری]، که در زمان او قرمطیان مکه را غارت کردند، حاجیان را کشتند و راه حج را بستند. او دو بار از خلافت خلع شد و باز به خلافت رسید. تا بار سوم در جنگ با شورشیان کشته شد.
ابوالقاسم
/abolqāsem/
(عربی) 1- پدر قاسم؛ 2- (اَعلام) 1) ابوالقاسم: کنیهی پیامبر اسلام(ص)، محمّد 3- 1) ؛ 2) ابوالقاسم محمّد ابن حسن عسکری(ع): (= حضرت مهدی)، ح مهدی 2- 1) ؛ 3) ابوالقاسم احمد (= مُستَعلی)، خلیفهی فاطمی مصر [487-495 قمری] که برادرش ابومنصور نزار را برکنار کرد و موجب پیدایش اختلاف میان اسماعیلیان شد. هواداران او که بیشتر در آفریقا هستند مستعلویان و هواداران برادرش نزاریان نامیده می شدند؛ 4) ابوالقاسم خان قراگُوزلو : (= ناصرالملک) [1244-1306 شمسی]، دولتمرد ایرانی، نایب السلطنهی احمدشاه قاجار [1289- 1295 شمسی] و صدر اعظم محمّدعلی شاه [1285 شمسی]؛ 5) ابوالقاسم زهراوی: (= خَلَف ابن عباس) [قرن 3 و 4 هجری] جراح آندلسی، مؤلف دایرةالمعارف پزشکی اَلتَصریف، که ترجمهی لاتینی آن در پیشرفت جراحی در اروپا تأثیر زیادی داشت؛ 6) ابوالقاسم عبدالله: (= مستکفی) خلیفهی عباسی [333-334 قمری]، که در زمان او احمد ابن بویه بغداد را گرفت و مستکفی به او لقب معزّالدوله داد. مستکفی به دست سپاهیان دیلمی معزول و کشته شد؛ 7) ابوالقاسم فضل: (= مطیع)، خلیفهی عباسی [334-363 قمری]، که در زمان او دیلمیان بر بغداد و فاطمیان بر مصر و یمن دست یافتند؛ 8) ابوالقاسم قزوینی: (= عارف قزوینی)، عارف 4- ؛ 9) ابوالقاسم قشیری: (= عبدالکریم ابن هَوازن) [376-465 قمری] فقیه و صوفی ایرانی، که تصوف و شریعت را باهم جمع کرد. از جمله آثار معروف او رسالهی قشیریه است.
ابوبکر
/abu bakr/
(عربی) 1- پدر بَکر؛ 2- (اَعلام) 1) ابوبکر: (= عبدالله ابن ابی قحافه) [قرن اول هجری] نخستین خلیفه از خلفای راشدین [11-13 قمری] و از یاران نزدیک پیامبر اسلام(ص)، ملقب به صدّیق؛ 2) ابوبکر: سومین اتابک لر کوچک [اوایل قرن 7 هجری]؛ 3) ابوبکر ابن سعد: ششمین اتابک [623-658 قمری] از اتابکان زنگی فارس، پسر سعد ابن زنگی که سعدی گلستان و بوستان را به نام او تألیف کرده است؛ 4) ابوبکر سیف الدین: (= ملک عادل دوم) شاه ایوبی مصر [635-637 قمری]، که برادرش ملک صالح بر او شورید و او را خلع کرد؛ 5) ابوبکر عبدالله ابن عمر بلخی: [زنده در 610 قمری] واعظ اهل بلخ، مؤلف کتابی عربی به نام فضایل بلخ، دربارهی ویژگیهای بلخ همراه با زندگینامهی عدهای از بزرگان و فضلای بلخ تا قرن 7هجری؛ 6) ابوبکر عبدالله ابن محمّد رازی: (= نجم الدین دایه)، ی نجم الدین. 3- 1) ؛7) ابوبکر محمّدابن عبدالکریم: (؟) از جانشینان شیخ مرشد، صوفی ایرانی، مؤلف کتاب عربی در شرح حال او که بعدها محمود ابن عثمان فردوس المرشدیه را با اقتباس از آن تألیف کرد؛ 8) ابوبکر محیی الدین محمّد: (= ابن عربی)، ا محیی الدین. 2- 2)
ابوتراب
/abu torāb/
(عربی) 1- پدرِ خاک؛ 2- از کنیههای حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان [قرن اول هجری].
ابوذر
/abu zar/
(عربی) (= اباذر) (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (= ابوذر غفاری): [قرن اول هجری] یکی از مشهورترین صحابه پیامبر اسلام(ص) که میگویند او پس از چهار کس ایمان آورده است و در زمان عثمان خلیفه به خاطر مخالفت با تجمل و ثروت اندوزی مسلمانان به روستای رَبَذه در بیرون شهر مدینه تبعید شد و در آنجا درگذشت.
ابوطالب
/abu tāleb/
(عربی) 1- پدرِ طالب؛ 2- (اَعلام) ابوطالب: عَبد مَناف ابن عبدالمطلب [قرن اول هجری] عمو، مرّبی و حامی پیامبر اسلام(ص) و پدر حضرت علی(ع).